-
خدایا! مرا دریاب
پنجشنبه 26 تیرماه سال 1382 08:15
خدایا! در این زندگی سرد و سیاه بدنبال خوشبختی هستم. چون ابرهای سرگردان در آسمانها بدنبالت می گردم. که شاید مرا ببینی. خواستم بگویم خدایا، زندگی من خالی از شادی و هیاهو است. آفتاب زندگی من گویی مرده است. ناله کنان تو را هزاران بار می خوانم. اگر مرا یک بار می خواندی تنم جان می گرفت. من زنده اما در حسرت زندگی هستم. خنده...
-
(دکتر علی شریعتی)
چهارشنبه 25 تیرماه سال 1382 10:28
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت . ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد . گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز و پی در پی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد . و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد . بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را.
-
دهاتی
سهشنبه 24 تیرماه سال 1382 12:48
باید مثل من احساس دهاتی بودن کرد ، تا بتوان عاشق تصویر زیبای این سرودة استاد محمد علی بهمنی شد . هدیه به تمام کسانی که برای تحقیر دیگران لفظ دلنشین دهاتی را به کار نمی برند ! ساده بگم : دهاتی ام اهل همین نزدیکیا همسایة روشنی و هم خـونة تاریکیا ساده بگم - ساده بگم: بوی علف می ده تنم هنوز همون دهاتیم با همه شهری شدنم...
-
صدای دیدار (سهراب)
دوشنبه 23 تیرماه سال 1382 18:57
با سبد رفتم به میدان ، صبحگاهی بود. میوه ها آواز می خواندند. میوه ها در آفتاب آواز می خواندند. در طبق ها ، زندگی روی کمال پوست ها خواب سطوح جاودان می دید. اضطراب باغ ها در سایه هر میوه روشن بود. گاه مجهولی میان تابش به ها شنا می کرد. هر اناری رنگ خود را تا زمین پارسایان گسترش می داد. بینش هم شهریان ، افسوس، بر محیط...
-
از ( مایا آنجلو )
دوشنبه 23 تیرماه سال 1382 11:19
الماس حاصل فشار بیش از حد است . فشار کمتر بلور ، و کمتر از آن زغال سنگ را پدید می آورد. اگر باز هم فشار کم شود حاصل چیزی جز سنگواره برگها و یا زنگار ساده نخواهد بود . فشار میتواند شما را به موجودی ارزشمند بدل کند . موجودی شگفت انگیز ، کاملا زیبا و بسیار محکم.
-
روزهای بـــــــــــارانی
یکشنبه 22 تیرماه سال 1382 11:18
سالروز شهادت حضرت زهرا (س) را تسلیت می گویم در این زمانه در این روزهای پر نیرنگ به این جماعت خامش دلم شده همرنگ نه اینکه حرف نباشد،که درد بسیار است که می زند سر خود را به این سراچه ی تنگ دهان چو باز نمودیم ،جمله پر خون شد به لطف دوستان قدیم و زمشت وسیلی و سنگ ز سفره ی دلمان هم اگر کسی نان خورد فرو بداد به خون و فرو...
-
غم دل
یکشنبه 22 تیرماه سال 1382 08:34
گفته بودم که بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی گر بیایی کشدم وصل ، گر نیایی کشدم هجر من که باید که بمیرم ، چه بیایی چه نیایی
-
عــــــــــــــاشق دیـوانه
شنبه 21 تیرماه سال 1382 11:58
ای عــــــــــــــاشق دیـوانه یکـدم بخرابات آ جـامی تو زمی بستان آنگه بمناجات آ برطور چو موسی شو بر چرخ چوعیسی شو در جـنـت اعـلا شـو آنـگـه بـمـلاقــات آ گـر عرض نـکو خـواهی وز دور سبو خواهی رخ بر رخ او خواهی در گوشه ی شهمات آ بی خـویش مقـدم شو بی صید معلم شو در عــــشــــق مسلم شو در معنی آیات آ بگـذار دم هستـی از...
-
حجاب نور
شنبه 21 تیرماه سال 1382 10:23
¤ جاهل ترین آدم ها عالمی است که خود را در علم خویش گم کرده است! ¤ گنهکارترین آدم ها مؤمنی است که خود را در ایمان خویش گم کرده است! ¤ فقیرترین آدم ها ثروتمندی است که خود را در ثروت خویش گم کرده است! ¤¤¤ ... و امان از تاریکی، وقتی که نور، حجاب می شود!!
-
نیایش
جمعه 20 تیرماه سال 1382 08:15
اى خدایى که فضل و کرمت بر خلق دایم است و دو دستعطا و بخششت به جانب بندگان دراز است اى صاحب بخششهاى بزرگ درود فرست بر محمد و آلش که در اصل خلقت و فطرت بهترین خلقند اى خداى بلند مرتبه ما را ببخش.
-
لاله پرپر، لادن پژمرده
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1382 13:15
هرچند بالبخند می گفتند «غمی نداریم و خود را برای هر نتیجه ای آماده کرده ایم»، هرچند می گفتند شادند و به پایان ماجرا نمی اندیشند اما خیال می کنم لاله و لادن در روزهای انتظار برای جداشدن، هزار بار رؤیای «زندگی» را مرور کرده اند، هزاربار یکدیگر را جدا از هم درحالیکه چشم در چشم یکدیگر، تصور کرده اند، هزاربار به آنچه می...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1382 08:32
من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم قصد جانان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به دو جو نفروشم با تشکر از صدر
-
سراب(سهراب سپهری)
شنبه 14 تیرماه سال 1382 09:30
آفتاب است و ، بیابان چه فراخ ! نیست در آن نه گیاه و نه درخت. غیر آوای غرابان ، دیگر بسته هر بانگی از این وادی رخت. در پس پرده ای از گرد و غبار نقطه ای لرزد از دور سیاه: چشم اگر پیش رود ، می بیند آدمی هست که می پوید راه. تنش از خستگی افتاده ز کار. بر سر و رویش بنشسته غبار. شده از تشنگی اش خشک گلو. پای عریانش مجروح ز...
-
با تقویمی از زخم و انتظار
جمعه 13 تیرماه سال 1382 00:13
گلایه ای نمی کنم ای گلایول عاشق! تو دیر نکرده ای و وقت در تو پنهان شده ست تو دیر نکرده ای و وقاتون در شیشه های ساعت شان سنگ است ای ماضی مستقبل حال محول الاحوال! ای غایب زمان مطول ای وتر در کمال پیش از اذان صبح , اذان دادند شبی به بوی ناگهان تو وقت از هوش رفت سلیمان نشسته بر قالیچه ای با نقش رعد و برق! بانگ نخستین...
-
ددم وای ددم وای
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1382 18:02
شد کار مرا زار ددم وای ددم وای زان یار دل آزار ددم وای ددم وای تیر آمده از راه و شده باز هوا گرم کار همه شد زار ددم وای ددم وای ساس و مگس و پشه، دگر مورچه با سوسک گشتند پدیدار ددم وای ددم وای اینها همه یک سو که من غمزده ترسم زان عقرب جرار ددم وای ددم وای لختم من بی چاره و در جیب ندارم پول کت و شلوار ددم وای ددم وای...
-
من پذیرفتم!
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1382 11:22
من پذیرفتم شکست خویش را پند های عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آسا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گرچه تو تنها تر از من میروی آرزو دارم-ولی عاشق شوی آرزو دارم ببینی درد را تلخی برخورد های سرد را
-
جنایت آمریکا
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1382 08:47
تیرماه 1367در چنین روزی دو فروند موشک از ناو آمریکایی «وینسنس» به سوی هواپیمای مسافربری ایرانی شلیک شد که از این حادثه 290 مسافر بی دفاع از جمله 65 کودک خردسال مظلومانه به شهادت رسیدند. یاد و خاطره شان گرامی باد این عمل جنایت آمیز آمریکا مانند هزاران جنایت و کشتاری که در طول تاریخ حیات خود انجام داده، نشان از خوی...
-
آتش مهر تو
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1382 21:23
در وای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روزو شب خوابم نی آید بچشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع رشته صبرم بمقراص غمت ببریده شد همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن بگیتی راز پنهانم چو شمع در میان آب و آتش همچنان سر گرم تست این دل...
-
مثلخوابدمصبح
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1382 12:46
دردلمنچیزی است،مثل یک بیشهی نور مثلخوابدمصبح وچنان بیتابمکهدلممیخواهد بدومتاتهدشت،برومتاسرکوه سهراب سپهری
-
پرنده ای به اسم الاغ
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1382 09:28
... آورده اند واعظی مغرور در جمع عده کثیری نقل تاریخ می کرد. در اثنای سخن به ماجرای حضرت ابراهیم(ع) و قضایای پرسش وی از خداوند که در قیامت چگونه مردگان زنده می شوند و... رسید. واعظ نقل کرد: حضرت ابراهیم علیه السلام به فرمان خداوند چهار پرنده را گرفت و کشت و قطعه قطعه کرد و هر کدام را بر سرکوهی برد و آنگاه صدا کرد و...
-
ساقی
سهشنبه 10 تیرماه سال 1382 19:12
بنام شاهد ومی بنام تار و تنبور و دف و نی بنام عاشقان لاابالی بنام همنشینان خیالی بنام دستهای جام بردار بنام عاشقان رفته بر دار بنام مجلس بزم شبانه بنام سرور این آشیانه خوشا جامی که مولا در کفم داد به دستی نی به دیگر او دفم داد خوشا رقصان درآیم من به کویش ببوسم دست و رخسار نکویش خوشا آندم که از او می نویسم ز رقص و ذکر...
-
بنده عشق
سهشنبه 10 تیرماه سال 1382 13:58
فاش گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم
-
دل شکستن
سهشنبه 10 تیرماه سال 1382 10:02
هر کس به دلیلی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیسـت از دوست بپرسید چرا مـی شکند
-
بهت!
دوشنبه 9 تیرماه سال 1382 18:51
میگذرم از میان رهگذران , مات مینگرم در نگاه رهگذران , کور این همه اندوه در وجودم و من , لال این همه غوغاست در کنارم و من دور ! دیگر در قلب من , نه عشق , نه احساس دیگر در جان من , نه شور , نه فریاد دشتم , اما در او نه ناله ی مجنون ! کوهم , اما در او نه تیشه ی فرهاد ! هیچ نه انگیزه ای , که هیچم , پوچم ! هیچ نه اندیشه ای...
-
نامش سپید باد
دوشنبه 9 تیرماه سال 1382 10:46
پیوسته مرگ پیش نگاهش چو عید بود نامش سپید باد که راهش سپید بود با آنکه قفل وحشت شب را شکسته بود دروازه ی بهشت خدا را کلید بود هم آن بزرگ ، گوشه ی چشمی به تاک داشت هم سایه ای برای درختان بید بود عرفان عاشقانه ی عین القضاتی اش شیرازه بند لمعه ی شیخ شهید بود آن مرد پیش از آنکه بیاید به عرش رفت آن مرد پیش از آنکه بمیرد...
-
شهره شهر
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 13:10
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالودم به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن ......... به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات ؟ بخواست جام می و گفت عیب مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست به دست مردم چشم از رخ گل چیدن از خود نویس
-
صفورا..............
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 08:59
تقدیم به مردم زجر کشیده افغانستان برایم نامه از کابل رسیده دوباره خون به رگها یم دویده نوشته مادرپیرم که برگرد جوان گشته صفورا قد کشیده صفورا دختر همسایه ماست قشنگ و تازه و تر مثل گلها ست یگانه یادگار بابه صفدر برایم نوعروس آرزوها ست کنون که شهر ما آزاد گشته وطنداران ما دلشاد گشته زغربت می گریزم سوی کابل که آنجا نظم...
-
یاران چه غریبانه
شنبه 7 تیرماه سال 1382 19:05
یاران چه غریبانه, رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما, هم سوخته پروانه بشکسته سبوهامان, خون است به دلهامان فریاد و فغان دارد دردىکش میخانه هر سوى نظر کردم, هر سوى گذر کردم خاکستر و خون دیدم ویرانه به ویرانه افتاده سرى سویى, گلگون شده گیسویى دیگر نبود دستى تا موى کند شانه تا سر به بدن باشد, این جامه کفن باشد فریاد...
-
ژوزف ادیسون:
شنبه 7 تیرماه سال 1382 09:16
- وقتی به مقبره بزرگان می نگرم هرگونه احساس رشک در من می میرد - وقتی به سنگ نوشته زیبا رویان می نگرم هر گونه آرزوی اغراق آمیز را از دست میدهم - وقتی اندوه پدران و مادران را بر مزار فرزندانشان می بینم دلم از شفقت آب میشود - وقتی مقبره پدر یا مادری را می بینم بیهودگی اندوه بر رفتگانی را می بینم که چندی دیگر خودمان باید...
-
بهار وخزان
جمعه 6 تیرماه سال 1382 19:00
عشق پیراهنیازشعله به جانم کرده بعد آواره ترین روح جهانم کرده گاه مجنون لقبم داده و دور از همگان خونجگر سوی در و دشت روانم کرده گاه حلاج مرا خوانده به هر گوشهی خاک بهر سوزانده شدن نام و نشانم کرده گاه با هر چه شکوفهست مرا غرق بهار گاه بی چلچلهها رنگ خزانم کرده آسمان در پر من ریخته یک روز عزیز روز دیگر به قفس...