سکوت کوچه‌ها

سکوت کوچه‌ها


دلم پر است و هی بهانه میکند غروب را
خدایا چقدر خسته‌ام چرا نمی شوم رها ؟
نه عابری نه مژده‌ای نه بوی شعر تازه‌ای
پرنده پر نمی زند در این سکوت کوچه‌ها
بیا و لطف کن ببار آسمان! که تشنه‌ام
تورا به باغچه تو را به گریه‌های بی ‌صدا
نه در بها دست‌ها نه در مجال یک نگاه
نه در مرور خاطره نه در عبور آشنا
نمی‌شود خلاصه شد‚ نمی‌شود خلاصه کرد
دلم حضور عشق را بهانه می‌کند چرا؟
نگاه پنجره به سوی صبح باز می‌شود
من و هوای پر زدن بگو کجاست تا ناکجا؟


عید تان مبارک



الهی؛


«تنهایم» اگرچه با «تن ها»یم.
بر من گران است با دیگران بودن و به یاد تو نبودن.
دیگران سوداگران بازار مکاره دنیایند و بردگانی خود فراموش کرده، من نیز دل به بردگی نفس خویش داده ام. پس دشمنی به «غیر» نیست که «خود» نیز می تواند خصم باشد و چه تلخ و گزنده است که انسان، دشمن خود باشد و خود را به دست خود به نیستی بکشاند.
پس هم مرا با دوستانت، آشنایی و دوستی ده و هم خویشتنم را خیرخواه خویش قرار ده.
و دشمن دشمنانت کن تا از بدیها به دور بمانم. همچنان که پیامبر رحمتت، چنین کرد.

شب قدر،


شب قدر،




& شب قدر، فصل نزول آیات رحمانی بر بوستان جانهای روحانی

است.
¤ ¤ ¤

& شب قدر، بهترین گاه آرایش صحیفه دلهای تائب به زیور «الغوث الغوث» است!

¤ ¤ ¤

& شب قدر، آوای دلدادگی در سایه آزادگی را در گوش جان عاشقان حق نجوا می کند!
¤ ¤ ¤

& شب قدر، فاصله ملک و ملکوت را برای «عبادالرحمن» به حداقل ممکن کاهش می دهد.

¤ ¤ ¤

& شب قدر، گشاینده پنجره کشف و شهود بر منظر روح عارفان است.