تقدیم به مردم زجر کشیده افغانستان
برایم نامه از کابل رسیده
دوباره خون به رگها یم دویده
نوشته مادرپیرم که برگرد
جوان گشته صفورا قد کشیده
صفورا دختر همسایه ماست
قشنگ و تازه و تر مثل گلها ست
یگانه یادگار بابه صفدر
برایم نوعروس آرزوها ست
کنون که شهر ما آزاد گشته
وطنداران ما دلشاد گشته
زغربت می گریزم سوی کابل
که آنجا نظم نو ایجاد گشته
به شهر آرزوها می روم من
پراز عشق و تمنا می روم من
به دوشم کوله باری از عواطف
به دیدا ر صفورا می روم من
یاسین خموش ــ مشهد
غریبه در سرزمین غریب
یاران زچه رو رشته ی علفت بگسستن
عهدی که روا بود دکر باره نبستن
به منم سر بزنی ۲ دنیا خوشحالم می کنی
مرسی
سلام . کاش می شد مرثیه ای بر مردم زجر کشیده ی دنیا نوشت ! حق یارتان و به امید تحکیم دوستیها!
سلام
شعرتون رو خوندم خیلی جالب بود.
موفق باشید
یا حق
با سلام
وبلاگ بدی نداری ولی اسمشو بجای خاله نسرین باید میذاشتی خواهر زینب....!!!؟؟؟
امیدوارم موفق باشی
اگه اسمم زینب بود حتما اینکار را می کردم
سلام خاله
تشکر ازین که تشریف اوردید از خانه ما سرزدید.و نمیدانم که شما از هموطنانم هستی یا از همزبانانم؟ به هر حال وبلاگ قشنگی داری.
من یک ایرانیم
با سلام خاله نسرین
از اینکه به خواهر زاده خود سرزدید ممنونم
اگر موافقی بهم لینک بدیم
اطلاع بده
با تشکر
سلام خاله جون
چه خبر ها خوبی
دیگه پیش ما نمیایی
موفق باشی
بابای
من پرسیده بودم که شما دوست دارید شهید بشید. همین