آسمون بغضشو خالی میکنه
آدمو حالی به حالی میکنه
کوچهها رنگ زمستون میگیرن
شیشهها بخار و بارون میگیرن
آدما چتراشونو وا میکنن
گریه ی ابرو تماشا میکنن
نمیخوان مثل درختا تر بشن
از دل قطره ها با خبر بشن
نمیخوان بیهوا خیس آب بشن
زیر بارون بمونن خراب بشن
اما تو چترتو بستی کبوتر
زیر بارونا نشستی کبوتر
رفتی و سنگا شکستن بالتو
اومدی هیچکی نپرسید حالتو
بعضیا دشمنای خونی شدن
بعضیا غول بیابونی شدن
بعضیا میگن که بارون کدومه
بوی نم،شرشر ناودون کدومه
دیدی آسمون خراب شد سرما
غصه شد وصله ی بال و پرما
حالا تو سایه نشینی مثل من
خوابای ابری میبینی مث من
چقد اینجا میخوری خون جگر
کبوتر عصاتو بنداز و بپر
آورده اند که خداوند متعال به حضرت موسی ( ع ) وحی فرمود که :
شش چیز در شش جا قرار دارد و مردم آنها را در جای دیگر می طلبند و هرگز نمی یابند .
من آسایش را در بهشت قرار دادم و مردم آنرا در دنیا می جویند ؛
علم را در گرسنگی نهادم و آنها در سیری می طلبند ؛
عزت را در بیداری شب قرار دادم و مردم آنرا در دربار پادشاهان جستجو می کنند ؛
رفعت و بزرگی را در فروتنی قرار دادم ؛ مردم آنرا در تکبر می جویند ؛
استجابت دعا را در غذای حلال نهاده ام و مردم آنرا در سر و صدا می جویند ؛
بی نیازی را در قناعت قرار داده ام ؛ مردم آنرا در زیادی مال می طلبند که هیچ گاه نخواهند یافت.
کاش بتوانیم برای دستیابی به هر چیز ارزشمند راهی را بپیمائیم که لازمه دستیابی به آن است