خدایا! مرا دریاب


خدایا! در این زندگی سرد و سیاه بدنبال خوشبختی هستم.
چون ابرهای سرگردان در آسمانها بدنبالت می گردم.
که شاید مرا ببینی. خواستم بگویم خدایا، زندگی من
خالی از شادی و هیاهو است. آفتاب زندگی من گویی مرده است.
ناله کنان تو را هزاران بار می خوانم.
اگر مرا یک بار
می خواندی تنم جان می گرفت. من زنده اما در حسرت
زندگی هستم. خنده ام دیگر بیهوده و غمناک است.
دیگر انتظار خوشبختی در چشمانم کهنه شده و
زندگی ام بوی مرگ در مرداب می دهد.
نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:33 ق.ظ

ممنون که ما را به ياد خدا انداختی

منصور پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:41 ق.ظ http://www.yga.blogspot.com

وبلاگ جالبیه...
موفق باشی....

حذیفه پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:57 ق.ظ http://info2000.persianblog.com

دوست گرامی ، سلام
وبلاگ زیبایی دارید.اما یک داستان ،یک گلایه ویک توصیه؛
حضرت نوح (علی نبینا وآله علیه السلام) به شهادت قرآن هزار سال، پنجاه سال کم(۹۵۰سال) فقط مردم را به سوی حق جل واعلی خواند. ولی راه یافتگان قومش بیش از تعدادانگشتان دو دست نبودند.نهایتا قوم خود را نفرین کرد.وحق تعالی نیز وی را اجابت فرمود و نوح(ع) را امر به کاشت خرما نمود.درختان خرما بالا آمد و محصول داد .یا نوح باز هم خرما بکار و... تا چندین مرتبه (شما فکر مکنید چند سال بطول انجامیدوچرا؟) بعد از اینکه به اندازه کافی چوب بدست آمد ،امر به ساخت کشتی آمد . با گنجایش یک زوج از هر موجودی ،(انسانها ،چرنده،پرنده ،درنده و...-حتی شیطان نیز با حیلتی سوار شد{که خود داستانی شیرین است وبه بعد موکول میکنم}) - به نظر شما ساخت این کشتی چند سال دیگر طول کشیدوآیا در این مدتها نوح (ع) به ارشاد نمی پرداخت؟
... بعد از تمام شدن بلای اللهی وآرامش غرشهای آسمان وزمین ونزول کشتی بر کوه جودی (در روسیهء فعلی است و اخیرا تکه هایی از بدنه کشتی باخط عبری منقوش به کلمات شبر وشبیر(حسن وحسین علیهماالسلام) یافت شده است و در روایات ما هم آمده است،که نوح (ع) بعنوان حرز اسامی آل عبا (ع) را بر کشتی حک نمود)خدا امر به ساخت کوزه های بزرگ نمود.پس از اینکه مقدار زیادی ساخته وخشک شد ، دستور بر شکستن آنها آمد .نوح(ع) فرمود : پروردگارا! من صانع اینها هستم وبه این کوزه ها علاقه دارم،چگونه آنها را از بین ببرم .باریتعالی به نوح(ع) فرمود:
ای نوح ! ما هم خالق آن گناهکاران بودیم و عاشق آنها. پس چرا از ما در خواست عذاب آنها را نمودی ؟
از آن پس نوح را نوح خواندند چرا که سر به کوه و بیابان گذاشت وتا پایان عمر به زاری ونوحه پرداخت.
آری خواهرم،
... زیر هر یارب تو لبیک ماست.
در حدیث قدسی آمده : اگر بندگان من(بندگان جمیع خلایق را شامل میشود ) از علاقه ء من به آنها مطلع بودند،
لماتوا شوقا : از شوق جان می دادند
خداوندگار کلام امیرمومنان (ع) در مناجات محبین می فرماید:
الهی من ذی الذی ذاق حلاوه محبتک ، فرام منک بدلا
ومن ذی الذی انس بقربک فبتقی عنک حولا....
پروردگارا! کیست که حلاو ت محبت تو را چشید وآن را با محبت دیگری عوض کرد.
کیست که با تو انس گرفت و...(ابتدای مفاتیح الجنان)
اما یک توصیه:
ای دل مبادا دل دهی آن ابروان پیوسته را /
مژگان او بر هم زند صدها صفوف بسته را

(ضجه های فاطمی را از حذیفه بشنو)

دختر فکــر بکـــر من ،غنچهء لب چو وا کنـــــد ***

از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند

طوطی طبع شوخ من گرکه شکرشکن شود ***

کام زمانـه را پر از شکـر جانفـــزا کند

....

ناطقه ء مرا مگر روح قدس کند مدد ***

تا که ثنای حضرت سیدهء نساء کند

.....


با عرض پوزش از اینکه قلم رنجه ام طولانی شد.
والسلام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد