متولد: 1349
محل تولد: روستای یاسرآباد (کلبی آباد)سنقرکلیایی
تحصیلات: کارشناسی اقتصاد نظری و کارشناسی ارشد عرفان و تصوف
علاقمندی ها : عکاسی ، آموزش مجازی ، علوم اسلامی و بورس
سن : 42 سال
محل زندگی : قم و روستای تپه رش از توابع سنقر کلیایی
ادامه...
... آورده اند واعظی مغرور در جمع عده کثیری نقل تاریخ می کرد. در اثنای سخن به ماجرای حضرت ابراهیم(ع) و قضایای پرسش وی از خداوند که در قیامت چگونه مردگان زنده می شوند و... رسید. واعظ نقل کرد: حضرت ابراهیم علیه السلام به فرمان خداوند چهار پرنده را گرفت و کشت و قطعه قطعه کرد و هر کدام را بر سرکوهی برد و آنگاه صدا کرد و قطعات گوشت و پر و استخوان پرندگان از کوه ها پرکشیدند و به هم متصل شدند و پیش روی حضرت زنده گشته و به راه افتادند. فردی از میان جمع برخاست و گفت: آقا... این چهارپرنده چه بودند؟ واعظ بلافاصله گفت: خروس بود و طاووس بود و عقاب بود و الاغ؟ که ناگهان صدای خنده و اعتراض حضار بلند شد که الاغ پرنده نیست! واعظ مغرور که در تنگنای اعتراض و شماتت گیر افتاده بود... با صدای بلند گفت: الاغ های آن زمان پرداشتند!!
سلام ! حقیقت اینه که تو دنیای امروز همه چیز به رای یه عده و بنا به میل کم ها تفسیر میشه ! خودت گفتی : //واعظ مغرور که در تنگنای اعتراض و شماتت گیر افتاده بود... با صدای بلند گفت: الاغ های آن زمان پرداشتند!! // برای همینه همه چیز با ضدش تعریف می شه ! راستی حکایت جالب و آموزنده ای رو نوشتی ! عالی بود! موفق باشی صدر
مرسی خاله جون از لطفت غرور به نظر من تنها چیزیه که ممکنه همه چیز آدم رو به باد بده از آبرو گرفته تا شرف و حیثیت و ... شجاعترین مردم کسی است که بر اشتباه خود اعتراف کند اگه اشتباه نکنم از سخنان مولا علی باید باشه در ضمن اون شعری که نوشتم از یه کتاب بود که دقیقا نام شاعرش رو نمیدونم چون اشعار کتاب متعلق به یک نفر نبود و چون مال کتابخونه مدرسه بود زیاد وقت گزینش نداشتم امیدوارم که بازم بتونم بگیرمش و ازش استفاده کنم
سلام !
حقیقت اینه که تو دنیای امروز همه چیز به رای یه عده و بنا به میل کم ها تفسیر میشه ! خودت گفتی :
//واعظ مغرور که در تنگنای اعتراض و شماتت گیر افتاده بود... با صدای بلند گفت: الاغ های آن زمان پرداشتند!! //
برای همینه همه چیز با ضدش تعریف می شه !
راستی حکایت جالب و آموزنده ای رو نوشتی !
عالی بود!
موفق باشی
صدر
سلام خاله
حکایت بسیار جالبی بود .حکایتی که در این دوره وزمونه بسیار است.کسانی که قولهای پوچ و تهی می دهند.
باز هم از این حکایا ت بنویس .
یا حق
حکایت جالبی بود.
واقعا عبرت انگیز و آموزندست
خاله جون خسته شدم از بس بهت سر زدم
تو چرا نمی آیی؟
کجایی؟
یأإVإأإأأإةًکٍئًًًًٍٍٍ
مرسی خاله جون از لطفت
غرور به نظر من تنها چیزیه که ممکنه همه چیز آدم رو به باد بده
از آبرو گرفته تا شرف و حیثیت و ...
شجاعترین مردم کسی است که بر اشتباه خود اعتراف کند
اگه اشتباه نکنم از سخنان مولا علی باید باشه
در ضمن اون شعری که نوشتم از یه کتاب بود که دقیقا نام شاعرش رو نمیدونم چون اشعار کتاب متعلق به یک نفر نبود
و چون مال کتابخونه مدرسه بود زیاد وقت گزینش نداشتم
امیدوارم که بازم بتونم بگیرمش و ازش استفاده کنم
سلام..... این بار هزارم که میام اینجا ... ولی شما در وبلاگ من حتی رد هم نشدید ........
همین .......
منم دیگه نمیام ..
موفق باشید ..