دور دنیا با جیب پر از رباعی!


برخیز و بیا به سوی پاریس رویم
از جانب پاریس سوی «نیس» رویم
گرم است «ریاض» چاره دیگر نیست
باید برویم و با تن خیس رویم
¤ ¤ ¤
«کابل» شده بازیچه برای یانکی
یک قوم کهن گشته فدای یانکی
یک ملت مظلوم لگد مال شده
با جور و ستم به زیر پای یانکی
¤ ¤ ¤
رفتم «توکیو» گرانترین شهر جهان
دیدم زگرانی آمده خلق به جان
بیش از دو سه ساعتی نماندم آنجا
چون بود وجودم همه پر از هیجان
¤ ¤ ¤
«قارداش» که همسایه دیرینه ماست
دربست در اختیار ینگی دنیاست
ما کینه نداریم به او یک ذره
او دارد اگر کینه ندانم که چراست؟
¤ ¤ ¤
افسوس که «بیروت» همان شهر قشنگ
امروز شده مرکز باروت و فشنگ
بیروت نه بلکه شهر باروت بگو
با دست عموسام شده مرکز جنگ
¤ ¤ ¤
بنگر که «عراق» قتلگاه است امروز
هر سو نگری ناله و آه است امروز
بر حال عراق اگر توجه نکنی
در نزد جهانیان گناه است امروز
¤ ¤ ¤
«لندن»، همه دانند که کان کلک است
هم کان کلک به زیر چرخ فلک است
در حقه و تزویر و خبرسازی ها
در دور زمانه بی رقیب است و تک است
¤ ¤ ¤
از شهر «نیویورک» گذر کردم دوش
دیدم به گذرگهی یکی لانه موش
گفتم که کجاست موش؟ در پاسخ من
گفتند که موش جای خود داده به «بوش»
¤ ¤ ¤
«مسکو» که شنیده ای دو صد بارش نام
آن توسن اقبال نشد او را رام
یک روز نشسته بود در اوج فلک
آن دبدبه و کبکبه ها گشت تمام
¤ ¤ ¤
پرواز نمودم شبی از «قم» تا «رم»
در شهر غریب خویش را گردم گم
در دور و بر خویش نه یک یار و رفیق
دیدم همه سو رتیل و مار و کژدم
¤ ¤ ¤
ای وای که راهم به «تل آویو» افتاد
جایی که در آن نیست به جز شروفساد
فی الفور درآمدم از آنجا، کردم

پرواز به جانب «پکن» همچون باد
¤ ¤ ¤
در «قاهره» یک دو روز مأوا کردم
بس گردش و تفریح در آنجا کردم
از «نیل» گذشتم به همراه سه تن
اهرام ثلاثه را تماشا کردم
¤ ¤ ¤
مشهور به روزگار «ماساچوست» است
گویند که جای بوش ماساچوست است
هرکس که بمیرد از بزرگان «سیا»
او را به یقین مزار، ماساچوست است
¤ ¤ ¤
رفتم به «چچن» سپس به قزاقستان
زان بعد سفر به سوی تاجیکستان
تا راز دل خود به مشرف گویم
از هند برفتم بسوی پاکستان
¤ ¤ ¤
کردم گذر از سوئد و دانمارک و هلند
اتریش و مجار را بدیدم یک چند
در بین همه ممالک ریز و درشت
ایران عزیز من مرا بود پسند

آسمان سبز

 غزل تازه بیا تا کی هم آواز شویم
سطر اول بنشینیم و سرآغاز شویم
بر دل بی کس یک خسته نشینیم به ناز
هم نوا گشته و چون عقده از او باز شویم
آسمانی بکشیم از سر نو با خط سبز
با دو بال دل خود معنی پرواز شویم
هر زمان خستگی از پیچ سرکوچه رسید
بر لب کودک اندیشه خودساز شویم
نگذاریم که حرف دلمان فاش شود
تا ابد با دل خود همدم و همراز شویم
لیلا حسن پور- قاصدک از اندیمشک

لطیفه

می گویند شخصی در مسابقه کفتربازی شرکت کرده و به جای کبوتر، یک الاغ با خودش آورده بود به او گفتند، برای مسابقه ای که پرواز کردن لازمه آن است چرا الاغ با خودت آورده ای و یارو گفت؛ آخه فکر کردم که این خره دیگه، یک دفعه دیدی پرید!