تپش قلم

تپش قلم


 

 
 هرکس با هر امکاناتی که دارد وقتی درمقابل همه باطل بایستد،

 عاشق  است!
¤¤¤

 درمیدان انسانها،

 از روباه بگریز هرچند دردهان شیر سقوط کنی

 که مرگ شجاعانه از زندگی رذیلانه برتر است.
¤¤¤
 برای کسانی که ازدواج را «بازار بده و بستان» می پندارند هیچ حجله ای،
خانه بخت نمی شود!
¤¤¤
 هر عاشقی معشوقه اش را آنطور که دوست دارد می سازد

و تماشا می کند نه آنطور که هست.

¤¤
 در وادی دنیاپرستی، گرگ پردرد، عاشق روباه های ولگرد است
.

پای درس علی (ع)

پای درس علی (ع)

ضرورت شکیبایی در مصائب
خطاب به اشعث بن قیس که فرزندش را از دست داده بود فرمود: ای اشعث! اگر برای (از دست دادن) پسرت اندوهناکی، بخاطر پیوند خویشاوندی، سزاواری؛ اما (بدان که) اگر شکیبا باشی برای هر مصیبتی نزد خداوند پاداشی است. ای اشعث! اگر شکیبا باشی تقدیر الهی بر تو جاری می شود و به تو پاداش داده خواهد شد و اگر بی تابی کنی نیز تقدیر الهی بر تو جاری می شود و تو گناهکاری. ای اشعث! (می دانم که) پسرت تو را شاد می کرد (اما بدان که این حادثه) برای تو گرفتاری و آزمایش بود و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالی که (بخاطر این حادثه) برای تو پاداش و رحمت است.
نهج البلاغه- حکمت291

**



زمین لرزید...!

دل درمانده را یک شب به بزم درد مهمان کن
صفای عافیت را قطره اشکی به دامان کن
به طور سینه اخگر زن ز داغ آتشین آهی
رواق دیده را با گوهر مژگان چراغان کن
به عبرت سعی معراجی برون زین خاکدان باید
بیارا بال پروازی و سیر کوی جانان کن
تف آهی گرت از سینه خیزد نذر مردم بر
غم اشکی گرت از دیده ریزد بذل انسان کن
زمین لرزید و ویران کرد کاخ و کوخ را با هم
تو گر عبرت پذیری خیز و کاخ حرص ویران کن
توان با نرم خویی مرهم آزردگان بودن
بطبع مومیایی یاری بشکسته استخوان کن
به هستی وامدار دیده و دست و زبان هستی
بشکر وامداری عافیت را فکر تاوان کن
بلاخیز است عالم جای آسایش مپندارش
سرای امن خواهی؟ دورازین غمخانه بنیان کن
ندای «لن تنالوا البرحتی تنفقوا» بشنو
چو اسماعیل در کوی محبت جان به قربان کن
بمیزان عمل سنجند جنس آدمیت را
ترازویی فراهم پیشتر از روز میزان کن
دماغ زندگی سودای عصیان برنمی تابد
چو کشتی در خم امواج داری ترک توفان کن
«حمید» اینجا نشان خانه امنی نمی بینی
توخواهی خیمه بر «سرخاب» زن یا عزم تهران کن
سلامت خانه احسان، شکستن برنمیدارد
باحسان کوش و تعمیر دل بشکسته حالان کن
حمید سبزواری

در عرصه مصائب بردباری کنید

در عرصه مصائب بردباری کنید


قرآن عظیم:
قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مالها و جانها و میوه ها آزمایش می کنیم؛ و به استقامت کنندگان (در عرصه مصائب) مژده (رحمت و مغفرت) بده! آنهایی که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد می گویند، ما از آن خدا هستیم و بسوی او بازمی گردیم، اینها کسانی هستند که الطاف و رحمت خداوند شامل حالشان شده و آنها هدایت یافتگان هستند. سوره بقره- آیات 155 تا 157

 

همدردی گلرخسار شاعر تاجیک با زلزله زدگان بم

این خاک چه می گوید، با نعره خاموشی؟

این طفل چه می جوید، از مرز فراموشی؟

این پشته پشتا پشت، از پشت که روییده؟

سنگان بلند و پست، از مشت که روییده؟


این برق شرر افزا، از آتش نیز کیست؟

زلف خم مجنون بید، چل کاکل سبز کیست؟

این رعد خروشنده، از خشم که نالان است؟

این چشمه بی صاحب، از چشم که گریان است؟


این عرچه بی ریشه، از جان که سبزیده؟

در تگمچه قاقو، مژگان که سبزیده؟

مرجان عروس کیست، در گردن مرمنجان؟

کی نیش زند زین خاک، تخم علم انسان؟