نیایش

اى خدایى که فضل و کرمت بر خلق دایم است و دو دست‏عطا و بخششت به جانب بندگان دراز است اى صاحب بخششهاى بزرگ
درود فرست بر محمد و آلش که در اصل خلقت و فطرت بهترین خلقند اى خداى بلند مرتبه ما را ببخش.

لاله پرپر، لادن پژمرده

هرچند بالبخند می گفتند «غمی نداریم و خود را برای هر نتیجه ای آماده کرده ایم»، هرچند می گفتند شادند و به پایان ماجرا نمی اندیشند اما خیال می کنم لاله و لادن در روزهای انتظار برای جداشدن، هزار بار رؤیای «زندگی» را مرور کرده اند، هزاربار یکدیگر را جدا از هم درحالیکه چشم در چشم یکدیگر، تصور کرده اند، هزاربار به آنچه می شود دربستر رهایی زمزمه کرد اندیشیده اند، اما تقدیر، کتاب رؤیاهای لاله و لادن را بست و آنان باز با هم شدند اما اینبار خفته در خاک... مرور ماجرا هم غم انگیز است اما شاید لاله ولادن در خاک خفتند که دوباره بشکفند، شاید آنان زندگی را باهم و جدا از هم در قلب میلیونها انسانی که از صمیم قلب برایشان دعا کرده اند پی بگیرند، شاید لاله و لادن از اشک های بسیاری که برایشان فروریخت دوباره جان بگیرند و زندگی را در معنای دیگرش آغاز کنند.
ای زندگی، ای رؤیای غریب آدمی، لاله و لادن را، خواهران غریب ما را در دل خاک تنها مگذار، و به پاس صبوری آنها و به حرمت قلبهای مهربانی که برای آنان دعا کردند، شهد «بودن» را در کالبد رنجور آنان فروریز.

من که از آتش دل چون خم می در جوشم
              مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
                        قصد جانان است طمع در لب جانان کردن
                                 تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم
                                            پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت
                                                          من چرا ملک جهان را به دو جو نفروشم

با تشکر از صدر