صدای دیدار (سهراب)

با سبد رفتم به میدان ، صبحگاهی بود.
میوه ها آواز می خواندند.
میوه ها در آفتاب آواز می خواندند.
در طبق ها ، زندگی روی کمال پوست ها خواب سطوح
جاودان می دید.
اضطراب باغ ها در سایه هر میوه روشن بود.
گاه مجهولی میان تابش به ها شنا می کرد.
هر اناری رنگ خود را تا زمین پارسایان گسترش می داد.
بینش هم شهریان ، افسوس،
بر محیط رونق نارنج ها خط مماسی بود.

من به خانه بازگشتم ، مادرم پرسید:
میوه از میدان خریدی هیچ ؟
- میوه های بی نهایت را کجا می شد میان این سبد جا داد؟
- گفتم از میدان بخر یک من انار خوب.
- امتحان کردم اناری را
انبساطش از کنار این سبد سر رفت.
- به چه شد ، آخر خوراک ظهر ...
- .....

ظهر از آیینه ها تصویر به تا دور دست زندگی می رفت

از ( مایا آنجلو )

الماس حاصل فشار بیش از حد است . فشار کمتر بلور ، و کمتر از آن زغال سنگ را پدید می آورد. اگر باز هم فشار کم شود حاصل چیزی جز سنگواره برگها و یا زنگار ساده نخواهد بود . فشار میتواند شما را به موجودی ارزشمند بدل کند . موجودی شگفت انگیز ، کاملا زیبا و بسیار محکم.

روزهای بـــــــــــارانی

سالروز شهادت حضرت زهرا (س) را تسلیت می گویم
در این زمانه در این روزهای پر نیرنگ
به این جماعت خامش دلم شده همرنگ

نه اینکه حرف نباشد،که درد بسیار است
که می زند سر خود را به این سراچه ی تنگ

دهان چو باز نمودیم ،جمله پر خون شد
به لطف دوستان قدیم و زمشت وسیلی و سنگ

ز سفره ی دلمان هم اگر کسی نان خورد
فرو بداد به خون و فرو شدیم به ننــــــگ

دلم گرفته از این روزهای بـــــــــــارانی
دلم گرفته از این سازهـا ی بد آهـنگ

بهار اگر که می آید ز جبر تقویم است
وگرنه رنگ زمستان گرفته این دل تنگ

چه حرفها که نگفتندوهیچ بگرفتیم
چه کارها که نکردند با دو صد نیرنگ


تمام این غزل پاره پاره ام ،تقدیـــــــــم
به او ،که بی گناه شد به پای دار آونگ

با تشکر از ستاره ی صبح