من گمان می کردم

من  گمان می کردم؛
دوستی همچون سروی سر سبز؛
چار فصلش همه آراستگی است.
من چه می دانستم؛
هیبت باد زمستانی هست.
من چه می دانستم؛
سبزه می پژمرد از بی آبی؛
سبزه یخ مزند از سردی
من چه می دانستم؛
دل هر کس دل نیست
قلب ها ؛ ز آهن و سنگ
قلب ها؛ بی خبر از عاطفه اند.

حمید مصدق