سراب(سهراب سپهری)

 

آفتاب است و ، بیابان چه فراخ !
نیست در آن نه گیاه و نه درخت.
غیر آوای غرابان ، دیگر
بسته هر بانگی از این وادی رخت.

در پس پرده ای از گرد و غبار
نقطه ای لرزد از دور سیاه:
چشم اگر پیش رود ، می بیند
آدمی هست که می پوید راه.

تنش از خستگی افتاده ز کار.
بر سر و رویش بنشسته غبار.
شده از تشنگی اش خشک گلو.
پای عریانش مجروح ز خار.

هر قدم پیش رود ، پای افق
چشم او بیند دریایی آب.
اندکی راه چو می پیماید
می کند فکر که می بیند خواب.

با تقویمی از زخم و انتظار

گلایه ای نمی کنم ای گلایول عاشق!
تو دیر نکرده ای و وقت
در تو پنهان شده ست
تو دیر نکرده ای و وقاتون
در شیشه های ساعت شان سنگ است
ای ماضی مستقبل
حال محول الاحوال!
ای غایب زمان مطول
ای وتر در کمال

پیش از اذان صبح , اذان دادند
شبی به بوی ناگهان تو وقت از هوش رفت
سلیمان نشسته بر قالیچه ای با نقش رعد و برق!
بانگ نخستین (ازفت الآزفه)
تعجیل کن
کز تسبیح استخاره ی ما
شش مهره مانده است
تعجیل کن که فرصت نایابی ست
و پنج سفر موسی
منتظر احتجاج توست
تعجیل کن
با سنگ موسی در دست
و دوازده چشمه ی جاری از شیر و آب

سوگند سوره ی تکویر!
ای شرح جفر و جامعه با هم
میان رکن و مقام ایستاده ایم
با تقویمی از زخم وانتظار
و شنبه نام رسول الله است
یکشنبه از علی ست
وجمعه مان فقط به بوی شما جمعه ست.

ددم وای ددم وای


شد کار مرا زار ددم وای ددم وای
زان یار دل آزار ددم وای ددم وای
تیر آمده از راه و شده باز هوا گرم
کار همه شد زار ددم وای ددم وای
ساس و مگس و پشه، دگر مورچه با سوسک
گشتند پدیدار ددم وای ددم وای
اینها همه یک سو که من غمزده ترسم
زان عقرب جرار ددم وای ددم وای
لختم من بی چاره و در جیب ندارم
پول کت و شلوار ددم وای ددم وای
افتاده سر قوز کنون مالک منزل
بر من دهد اخطار ددم وای ددم وای
از مردم این شهر یکی نیست که پرسد
حال از من بیمار ددم وای ددم وای
بیکاری و بیماری و بی پولی و عسرت
بر ماست سزاوار! ددم وای ددم وای
اجناس نه دو یا سه که شد بیست برابر
در داخل بازار ددم وای ددم وای
بر خلق ستم می کند این غول گرانی
کو حامی و غمخوار ددم وای ددم وای
حاکم همه جا پوند و دلار است و ین و مارک
«تومان» شده بس خوار ددم وای ددم وای
افتاد ز مد سکه و آن پول قدیمی
هم درهم و دینار ددم وای ددم وای
تهران شده تاریک از این دود فراوان
مانند شب تار ددم وای ددم وای
افتاده دو صد سینه در این شهر به خس خس
از مصرف سیگار ددم وای ددم وای
آن دشمن دیرینه پی پاچه گرفتن
گشته چو سگ هار ددم وای ددم وای
پیران همه در مجلس شورا و جوانان
از دم همه بیکار ددم وای ددم وای
در خواب گران هر شب و هر روز نگهبان
دزدان همه بیدار ددم وای ددم وای
ترسم که گرانی کند از کله من پوست
آخر کشدم دار ددم وای ددم وای
در خانه من از همه سو ریخته اکنون
یک فوج طلبکار ددم وای ددم وای