در مکتب امام سجاد


نقش سیاسی ادعیه حضرت سجاد «ع»
اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد «سلام الله علیه» که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتی بود که قدرت بر همه چیز داشت، این ادعیه ای که از او باقی مانده است، چه کرده است و چطور می تواند تجهیز بکند، به ما نمی گفتند که ادعیه برای چیست؟ اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت، جنبه سیاسی و اجتماعیش چیست، نمی گویند که برای چه این کار را بکنیم. تمام روشنفکرها و تمام غربزده ها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند، نمی توانند یک 15 خرداد را ایجاد کنند.
صحیفه امام - جلد 16 - صفحه 347

دردمندان را دریاب



سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره ای ندارند، ]و عبارتند[ از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان، همانا دراین طبقه محروم گروهی، خویشتن داری کرده، و گروهی به گدایی دست نیاز بر می دارند، پس برای خدا پاسدار حق باش، که خداوند برای این طبقه معین فرموده است: بخشی از بیت المال، و بخشی از غله های زمین های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک ترین آنها سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن می باشی.
برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتنند فردی را انتخاب کن تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان بگونه ای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی، زیر این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را بگونه ای بپرداز که در نزد خدا معذور باشی. نهج البلاغه - نامه 53

برادر یعنی عباس


سرمان بالاست و گردن هامان افراشته، که مولای آزادگی ما را چنین آموخته است. نه که فقط آموخته باشد، بل محبت او در تک تک ضربان های قلب ما به سراسر جانمان پمپاژ می شود که معصوم علیه السلام فرمود «در دل های مؤمنان محبتی است از آن حسین که هرگز به سردی و خاموشی نگراید». این گیرنده قوی امواج مؤدت و ولایت را در جان اهل ایمان به امانت گذاشته اند و مگر با چنین قبله نمایی، سرگشتگی و اضطراب مفهومی هم دارد؟
نسل اندر نسل، گ ل ما را به گلاب یاد او سرشته اند و مادران با نام او شیره جان خویش در کام فرزندان ریخته اند. نام حسین(ع) که به زمزمه می آید، طپش قلب را در سینه خویش حس می کنیم گویی که بخواهد از جای کنده شود. نه، خود را در جایگاه قدیسین و کرّوبین و صدّیقین نشانده ایم اما دست کم هم نمی گیریم، که گ ل ما را با گلابی اعلاو ناب سرشته اند. لاف و گزافه نیست اگر بگوییم خوبان ملت ما گرچه معاصر مولا نبودند، از زمزمه نام او، عطر و بوی حضرتش را گویی که دست بر دست و دامانش داشته باشند شنیده اند. و مگر اویس قرنی چنین نبود؟ هرگز پیامبر خدا(ص) را ندید اما بوی پیراهن حضرت را استشمام می کرد اگر چه در یمن. و مگر یعقوب علیه السلام پس از سالیان فراق، نفرمود بوی یوسف می شنوم اگر ملامتم نکنید.
می دانم. گاه غبار و زنگار بر این دل ها می افتد و عکس دوست از آن محو می شود. می دانم. اما مگر فقط تصویر دوست به ما رسیده که زنگارها مانع از دیدن آن شود. ضربان تا ضربان دل ما «حسین» است و آنگاه که عرصه تنگ می شود، این ضربان به فریاد می آید و هرچه پرده غفلت است در هم می درد. معرکه چون برپا شد، تازه اول عاشقی مردمان نیکوسرشت ماست. مگر جنگ را از خاطر برده ایم که چه کسانی را عاشورایی کرد و انگشت به دهان ماندیم از انقلاب قلب ها و جان ها.
تو بگو. این گردن های افراشته را می توان افسارزد؟ و این چشم های دوخته به انتهای افق و در انتظار طلوع را به تیرگی و تباهی افکند؟ این رجز ماست؛ مولانا حسین. رقیبان کینه توز را بگو، رجزی برابر دارید؛ بسم الله! بپرس و اصرار کن که پشت شما در مضیقه و تنگنا و معرکه به کجا گرم خواهد بود؟ کیست که پشت و پناه شما باشد و از دل پولاد سازد؟ رجز ما همان رجز رسول خدا(ص) در برابر مشرکان است که فرمود «الله مولانا فلا مولا لکم».
و می دانیم این گنده گویی ها که باز، ساز کرده اند فقط برای ترساندن است نه رویارو ایستادن و جنگیدن، که آنها ملت مظلوم اما نستوه ما را بلافاصله پس از انقلاب آزمودند. آن روز شرق و غرب متخاصم با هم ساختند و در مقابل ما صف آراستند. و جوانان ما- همان ها که به ظاهر در فضا و فرهنگی طاغوتی تربیت شده بودند- در برابر همان ها سینه سپر کردند و اسطوره شدند. ما را از چه می ترسانند، از همهمه و هیاهو؟! آن روز همه «پاسدار» شدند و امروز همان شورشیدایی به سر نسل نورسته ماست. ما خویش را ارزان نمی فروشیم، که خود را تازه پیدا کرده ایم در امواج ابتلای انسانیت به استکبار و خود کم بینی.
و بپرسیم باز از خویش؛ اگر ملتی مرده و از هم پاشیده بودیم آن گونه که تبلیغات پرخرج و طمطراق جبهه استکبار در این سالیان می گفت، چرا این همه هزینه کردند و این همه موج راه انداختند. این همه ستیزه قدرت های پرادعا برای لاف زدن درباره مرگ ملت