مولود کعبه



میلاد با سعادت یگانه مولود کعبه ، قرآن ناطق ، خورشید فروزان همه عصر ها و نسلها ، امام علی (ع) برشما مبارک باد



علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون با اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابو العجا یب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو بدوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که می تواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

بامید آنکه شاید برسد به خاکپایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان بدعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب هر دم بنوازد آشنا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

ز نو.ای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا



استاد شهریار


یا علی

راز   بگشا   اى   على  مرتضى       اى پس سوء القضا حسن القضا

 

اى على که جمله عقل و دیده‏اى       شمه‏اى  واگو از آن چه دیده‏اى‏

 

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد             آب  علمت  خاک  ما را پاک کرد

 

در   شجاعت  شیر  ربانى ستى        در مروت خود که  داند  کیستى‏

 

لطیفه

باغبانی وارد باغش شد و پسر بچه ای را دید که روی درخت سیب نشسته و مشغول خوردن است. با عصبانیت گفت؛ ای فلان فلان شده، دزدی می کنی؟ الان می روم و به پدرت خبر می دهم و در همان حال به سوی خانه پسرک راه افتاد، پسر بچه فریاد زد و گفت؛ آهای عمو! کجا می روی؟ پدرم دوقدم آن طرف تر روی درخت گردو نشسته!