زمن نگارم عزیزم خبر ندارد
به حال زارم حبیبم نظر ندارد
خبر ندارم من از دل خود
دل من از من عزیزم خبر ندارد
دل من از من عزیزم خبر ندارد
کجا رود دل عزیز من ، آخ که دلبرش نیست
کجا پرد مرغ حبیبم که پر ندارد
کجا پرد مرغ حبیبم که پر ندارد
بهار مضطر عزیز من آخ منال دیگر
که آه و زاری اثر ندارد
همه سیاهی عزیزم همه تباهی حبیب من آخ
مگر شب ما عزیزم سحر ندارد عزیز من آخ
مگر شب ما حبیبم سحر ندارد
امان از این عشق عزیز من آخ فغان از این عشق
که غیر خون جگر ندارد
ز هر دو سر بر سرش بکوبند
کسی که تیغ عزیزم دو سر ندارد حبیب من آخ
کسی که تیغ عزیزم دو سر ندارد
http://70.86.30.133/index.php
http://70.86.30.133/index.php
جز انتظار وجز استقامت
وطن علاج دگر ندارد...
به منم سر بزنی خوشحال میشم
این اهنگ مرضیه هست