نقش رستم را بازی می کنم




می خواهم امروز تو را برای ناهار دعوت کنم، چی درست کنم؟!
¤ آبگوشت
یک دیگ کافیه؟
¤ نه بابا، همان اندازه ای که خودتان می خورید.
سیر می شوی؟
¤ آره بابا، من به اندازه بقیه آدم ها غذا می خورم، فقط تعداد وعده های غذایی ام زیاد است. مثلا اگر ساعت 1 نهار می خورم ساعت 4بعدازظهر عصرانه می خورم و بعد از تمرین یعنی حول و حوش 8 یک عصرانه (تخم مرغ) و بعد هم شام و بعد از شام هم یک چیزایی می خورم.
خب این که شد همان یک دیگ؟!
¤ پس بپز.
مرد شماره یک وزنه برداری دنیا که هستی، پهلوان پهلوان ها که شدی، قوی ترین مرد جهان که شدی، دیگر چه انگیزه ای برای ادامه داری؟
¤ درحال حاضر انگیزه ام این است که رکوردم را بالا ببرم و وزنه های سنگین تری بزنم.
بلندکردن سنگینترین وزنه جهان سخت تر است یا گذاشتن کیسه آشغال دم در؟!
¤ راستش را بخواهی حاضرم سنگین ترین وزنه را روی سر ببرم ولی پله های راهروی خانه را برای گذاشتن یک آشغال بالا و پائین نروم.
شنیدم که ماشین شما ماتیزه، درسته؟!
¤ آخه خوش انصاف من توی ماتیز جا می شوم؟!
ماشینت چیه؟!
¤ از این ژیان جدیدها!
آقای رضازاده از چی وحشت داری؟
¤ قول می دهی به کسی نگویی؟
قول می دهم جوابت را شطرنجی چاپ کنم توی روزنامه!
¤ پس بنویس از زنم می ترسم، البته این مورد، برای تمام متاهل ها صدق می کند.
یک خاطره قشنگ از این چند وقت!
¤ دیدار با رهبر انقلاب.
حالا چرا این دیدار؟!
¤ من از دوران نوجوانی و از آن موقعی که خودم را شناختم، دوست داشتم که ایشان را زیارت کنم که الحمدالله در بهترین شرایط این کار انجام شد.
اگر یک نفر بخواهد با حسین رضازاده عکس یادگاری داشته باشد، باید چه کار کند؟
¤ هرجا من را پیدا بکند و بیاید جلو و بگوید می خواهم با تو عکس بگیرم، می گویم بیا بگیر!
اگر یک نفر توی خیابان موبایلت را بزند و بعد هم فرار کند، چه کار می کنی؟!
¤ هیچی دیگه موبایل رفته، چون من با این هیکلم که نمی توانم دنبال طرف بدوم!
یکجا گفته بودی که به خاطر معروفیتت به سینما نمی روی، یعنی چی؟
¤ با این اوضاع که هست نه مردم می توانند درست حسابی فیلمشون رو ببینند نه من، چون مردم از من عکس و امضا می خواهند.
خب هنگام پخش فیلم که سینما تاریک می شود، چه طوری باز هم سراغت می آیند؟
¤ تاریکی سینما در برابر تابلو بودن هیکلم، سوسک است.
حسین رضازاده شکست خورد، این جمله را بشنوی سکته می کنی؟
¤ بالاخره من هم باید قبول کنم که شاید یک روزی شکست بخورم ولی برایم خیلی سخت است که بپذیرم «حسین رضازاده شکست خورد» برای همین تمریناتم را بیشتر و بصورت سنگین تر ادامه می دهم، شما هم دعا کنید.
برای خرید به مغازه می روی؟
¤ خیر
پس چه کسی می رود؟
¤ خانمم
تخفیف هم به ایشان می دهند؟
¤ اگر گرانتر نفروشند، تخفیف در کارشان نیست.
احساست وقتی که به ترکیه ای ها جواب «نه» دادی؟!
¤ فقط وظیفه ام را انجام دادم. یا ابوالفضل مال این خاک مقدس است.
اگر به تو پیشنهاد بازی در یک فیلم سینمایی بدهند، قبول می کنی؟
¤ شاید. البته یک نقش خوب و اول
مثلا رستم و اسفندیار!!
¤ بد نیست.
سر ظهر، وسط خوابت، یک خبرنگار سمج مثل من زنگ بزند و بگوید می خواهم با تو مصاحبه کنم، توی دلت چی به او می گویی؟
¤ همان چیزی را که به تو گفتم.
مگه به من چی گفتی؟
¤ حرف دل را که بلند نمی گویند... ولی نه، شوخی کردم، من مخلص همه شماها هستم.
آخرین حرف حسین رضازاده؟!
¤ اول و آخرش همان
یا ابوالفضل!

نظرات 10 + ارسال نظر
بلورک شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:37 ب.ظ http://www.blogsky.com

به به خاله نسرین چند وقت نیومده بودی پیش من دلم واست تنگ شده!
راستی اگه منو قابل دونستی بیا به هم بلینکیم!
بای بای
نمی دونم!!؟؟ الان یه جا خوندم که رضا ضاده دوپینگ کرده!
برم دنبالش ببینم راسته!
بای بای

[ بدون نام ] شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 06:25 ب.ظ

واذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا. نام پروردگار خود را ببر. «اذکر» از «ذکر» است که ذکر -و ذکر نیز گفته اند - هم در مورد به زبان آوردن گفته می شود که در آن وقت ذکر می گویند،

[ بدون نام ] شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 06:25 ب.ظ

واذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا. نام پروردگار خود را ببر. «اذکر» از «ذکر» است که ذکر -و ذکر نیز گفته اند - هم در مورد به زبان آوردن گفته می شود که در آن وقت ذکر می گویند،

رضا زاده شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 06:26 ب.ظ

حرف دل را که بلند نمی گویند... ولی نه، شوخی کردم، من مخلص همه شماها هستم.
آخرین حرف حسین رضازاده؟!
¤ اول و آخرش همان
یا ابوالفضل!

صهبا شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:18 ب.ظ http://vasvase.persianblog.com

سلام خاله جان
وقتی اینو دیدم بدو بدو رفتم پدرمو صداش کردم.اونم کلی خندید!آخه پدره منم این کارس! :)
تشریف بیارین

سینا شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.delsinario.blogspot.com

!!
!!
!!

[ بدون نام ] شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:10 ب.ظ

سلام

سهیل شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:24 ب.ظ http://soheilsash.blogsky.com

واقعا ایول داره از شما هم که دوبار سر زدی ممنونم

[ بدون نام ] شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:15 ب.ظ

….خوش آمدید...در کلبه ی ما رونق اگر نیست صفا هست ........هر جا که صفا هست در آن نور خدا هست ......خوش آمدید ..........

شاهان و سارا یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:14 ق.ظ http://shareshahan.persianblog.com

سلام. ایشالله همیشه قهرمان باشه این عزیز. راستی خاله عیدت مبارک و نماز روزه هات هم ایشالله قبول. برامون دعا کن خاله دعا....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد