لطیفه


... مادری به دختر کوچکش که مریض شده و حاضر به خوردن دارو نبود، گفت؛ من نمی دونم چرا اصرار داری که فقط از دست مادربزرگ این شربت را بخوری؟ و دختر کوچولو پاسخ داد. واسه اینکه دست مادربزرگ می لرزه و شربت به زمین می ریزه!

نظرات 7 + ارسال نظر
صدر چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:03 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
خاله جان وب تکونیت مبارکه!
زیبا شده و متنوع!
راستی چرا با بچه های بلاگ اسکای همراه نیستی !؟
دو تا قرار هیچکدوم رو نیومدی ! شایدم اومدی و ما ندیدیم !
به هر حال مطمئن باش هیچ ضرری نداره ! یعنی تا حالا که نداشته !قرار سوم باشی خوشحال میشیم !
موفق باشی
صدر

علی چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:09 ق.ظ http://alidj.persianblog.com

سلام...وبلاگ جالبی داری...موفق باشی...به منم سر بزن...

علی چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:33 ب.ظ http://aie.bogsky.com

این کار عکس جالب بود من هم دنبال این کار هستم اما :( من عکس پیدا نمی کنم تا تو وبلاگم بگنجونم اما وبلاگ شما خیلی زیبا است .

خسروپرویز چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:43 ب.ظ http://khosrowparviz.blogsky.com

درود بر شما!

خوبست٬ کاش شربت گناه را نیز مادر بزرگ به ما می‌خوراند...

بدرود!

مسعود چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:39 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

جالب بود (:

شاهان و سارا پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:28 ق.ظ http://shareshahan.persianblog.com

سلام. کلی خندیدیم. طوری که مامان تکون خورد از خنده هامون. موفق باشی خاله.

یونس پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:30 ق.ظ http://younesagha.persianblog.com

سلام. خوب وقتی بخواد کلاه بذاره سر بچه همین بهتر اینجوری هم جواب بگیره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد