رنگین کمان



به نام خالق تأمل«همه بهر تأمل اند. تأمل من و تو. شاید بواسطه اش او را دریابیم، به او برسیم.»
یادت می آید؟ این را تو به من گفته بودی.
جمله جمله ات مرا بیشتر به خودمی کشاند.
و من لحظه به لحظه، ناتوان تر.
تازه عمق کوچکیم را دریافته ام.
از بالای کوچکی به پایین که می نگرم، هیچ چیز، پیدا نیست. این کوچکی من، گویی انتها ندارد. نگاهم افسرده از به مقصد نرسیدن، برمی گردد.
من با این همه کوچکی چگونه توانم در این همه بزرگی تأمل کنم؟
باز تو مرا تنها گذاشتی، مرا چه به تأمل؟
قلم که برای نوشتنش روی کاغذ سرمی خورد، تازه می فهمم تأمل چه عمقی دارد... آه... من چقدر کوچکم و خرد... آیا روزی بزرگ خواهم شد؟
روزی تأمل را خواهم دریافت؟
چه می دانم؟ تو که مرا تنها نهادی باز...
عمق تأمل به عمق کوچکی من است. کاش...، نه، نمی خواهم باز بگویم کاش... سعی می کنم. من سعی می کنم قدمی بردارم برای دستیابی به او،
به تأمل.
سخت است قدمی برداری بزرگ تر از قدت، وقتی می دانی چقدر کوچکی!
ولی من قدم اول را برمی دارم. شاید امیدی باشد، چه می دانم؟
کاش تو بودی، کاش همسفرم می شدی.
می دانم سفر دور و درازی را آغاز کرده ام.
می بینی؟
رو که برمی گردانم، کاش ها لبریز می شوند.
شاید تو، در کنار تأمل ایستاده باشی. شاید نهایت این سفر به تو، هم برسد. می دانم بسیار زودتر از من تأمل را دریافته ای و به مقصد رسیده ای.
می دانم...
خورشید طلوع می کند. طلایی و تابان.
کاش روزی طلوع خورشید تو را نظاره کنم. «خورشیدی، زرد»

نظرات 6 + ارسال نظر
احمد شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 10:57 ق.ظ http://neghab.blogsky.com

خاله نسرین سلام
متن زیبایی نوشتی اما برای چه اولش با نا امیدی شروع کردی؟
چرا خودت را کوچک و حقیر می بینی؟
اگر ادما تونستند به خودشون احترام بگذارند و اعتماد به نفس داشته باشند صد در صد هم می توانند به دیگران هم احترام بگذارند و اگر خود را بزرگ دیدند می توانند بقیه را هم بزرگ ببینند.مثل معلمی که تا خود بلد نباشد نمی تواند به دیگران هم بیاموزد.
زیاد وقتتو نمی گیرم اما خوشحالم که
قدم اول رو برداشتی
شاد باشی و سرافراز

علی شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 11:38 ق.ظ http://rocket.blogsky.com

سلام خاله
متن زیبایی بود....موفق باشی

[ بدون نام ] شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.fanoosekhis.blogsky.com

عکس نداره

[ بدون نام ] شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 05:10 ب.ظ

نه

مهدی(بچه های قلم) یکشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 05:03 ق.ظ http://bachehayeghalam.persianblog.com

بسم رب الشهید*متن زیبایی بود انشا الله موفق باشید.سری به من بزنید خوشحال می شوم مطلبی با عنوان(چه کسانی می داند که جنگ چیست؟)نوشته ای از شهید احدی رتبه اول کنکور پزشکی. گذاشته ام

نوید یکشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 02:49 ب.ظ http://khaterateeshgh.persianblog.com

سلم وب زیبایی دارید موفق باشید ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد