از مرز خوابم می گذشتم،
سایة تاریک یک نیلوفر
روی همة این ویرانه فرو افتاده بود.
کدامین باد بی پروا
دانة این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
در پس درهای شیشه ای رؤیاها،
در مرداب بی ته آیینه ها،
هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم
یک نیلوفر روییده بود.
گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت
و من در صدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم.
بام ایوان فرو می ریزد
و ساقة نیلوفر برگرد همة ستون ها می پیچد.
کدامین باد بی پروا
دانة این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
نیلوفر رویید،
ساقه اش از ته خواب شفافم سر کشید.
من به رؤیا بودم،
سیلاب بیداری رسید.
چشمانم را در ویرانة خوابم گشودم:
نیلوفر به همة زندگی ام پیچیده بود.
در رگ هایش، من بودم که می دویدم.
هستی اش در من ریشه داشت،
همة من بود.
کدامین باد بی پروا
دانة این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
سلام خاله نسرین.همیشه اسمت را توی وبلاگ هایی که کامنت می گذاشتی می دیدم ولی وبلاگت را ندیده بودم حالا که دیدم دلم می خواهد تبادل لینک کنیم.نظرتون چیه؟با سپاس
نسرین نازنین سلام. خاله جان خانه ات خیلی زیبا بود.تبریک میگم. امیدوارم هر روز بهتر از دیروز بشی. ( دینگ دینگ ) سبز باشی.امیدوار عاشق.........
سلام...
خیلی خیلی خیلی خیلی عالی بود...
مرحبا.
سلام دوست عزیز!خیلی زیبا بود . ولی یه سوال نیلوفر شما را نفهمیدم چیه؟ برای بعضی ؛الدنیا پیچیده به بلاء (الدنیا به البلاء محفوفه ) است .برایمان بگویید این گونه نیلوفر ها را چگونه حرمت بداریم؟قلمتان هماره پاینده و حق نگار. یاعلی
بیا تو قسمت گفتمان بلاگ من عضو بشو
لطفا وبلاگ خود را به لیست کاربران در گروه مورد نظر افزوده و به دوستان دیگر نیز خبر دهید
http://user.blogsky.com
واقعا که چرا نظر منو پاک کردی؟
باشه
بای
به به نسرین خانوم
حال شما
خوبی یا بهتری خاله ریزه
میبینم که ۲۴ ساعته رو نت هستی و .بلاگ رو بروز میکنی
موفق باشی
بابای
اومدم سلامی عرض کنم و از مطالب زیباتون لذت ببرم...
سلام . بلاگ جالبی داری. به منم سر بزن
موفق باشی