ای به امید کسان خفته زخود یاد آرید
تشنه کامان غنیمت ز احد یاد آرید
گر چه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است
بت مگویید بشکستیم که بتگر باقی است
ره دراز است سبک تر بشتابیم ای دوست
خصم بیدار است یک چشم بخوابیم ای دوست
وای اگر قصه ما عبرت تاریخ شود
خیمه قافله را دشنه ماتیغ شود
لاله این چمن آلوده رنگ است هنوز
سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز
خیمه بگذار و برو بادیه طوفان جوش است
کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است
خاله جون مطالبت ۱ خورده افت داشته ها
می دونستی
موفق باشی
سلام !
پاسخ کوتاه اما موجز و باصفایی دادی !
موفق باشی
صدر
ممنون از راهنماییت
چشم
بیشتر سر بزن
بیشتر نظر بده
و دفعه بعد کل مطلب رو بخون ٪ :)