... هارون الرشید گوساله ای را بریان کرده و با میهمان خود مشغول خوردن بود. میهمان با ولع تکه های گوشت را پاره می کرد و می بلعید، هارون به او گفت؛ طوری این گوساله را می خوری که انگار پدر این حیوان به تو شاخ زده است. میهمان گفت؛ تو هم یک جوری از این گوساله حمایت می کنی که انگار مادرش به تو شیر داده است!
سلام خاله جون
دلم واسه جک خات تنگیده بود که امروز نوشتی
مرسی
سلام ...... وبلاگ قشنگی دارید ...
موفق باشید ....