شریعتی

یکی از فلاسفه ی یونان به مرگ محکوم شده بود و خویشاوندی می گریست.
فیلسوف پرسید: چرا گریه می کنی؟
گفت : چون تورا بی گناه می کشند.
گفت : دوست داشتی گناهکارم بکشند؟ این چه گریه ای است، که برای من افتخار بزرگی است، که بی گناه کشته می شوم و اگر جز این بود و گناهکار کشته می شدم، که باید کشته می شدم!
این برای من امتیاز بزرگی است که دشمنم، دشمنی معصوم کش و بی گناه کش و ستمکار است. اگر دشمنم عادل و منطقی می بود و بر اساس حکم و حق و قضاوتی محکومم می کرد که برایم هیچ نمی ماند.
دکتر شریعتی تاریخ ادیان ج 2 ص 5
                          ازیقین
نظرات 1 + ارسال نظر
پریا شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:41 ب.ظ http://padme.blogsky.com

شریعتی عزیز...توشته هاش واقعا قشنگه موفق باشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد