چو پاییز

چو پاییز می ریزم از خویشتن
که سر سبز بر خیزم از خویشتن
به شوق شکوفا شدن وا شدن
بهاری بر انگیزم از خویشتن
نداده است بر من دل خسته ام
مجالی که بگریزم از خویشتن
مرا شوق آبی شدن می برد
به دریا ، که لبریزم از خویشتن
من آن موج در خویش غلتیده ام
که روزی بپا خیزم از خویشتن
کاکائی

نظرات 3 + ارسال نظر
هالاو شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:07 ب.ظ http://hallowsky.blogsky.com

salam
in shearet kheyli ziba bood man ino neveshtam choon kheyli azash khohsam oomad
age doost dari loine bede
omidvaram hamishe be in karet edame bedi
Be ma ham sar bezan
ya hagh

صدر یکشنبه 1 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:20 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
ما به دین در نه در پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
سلامی دیگر به تو دوست عزیز .هر جا که هستی پاینده باشی.
موفق باشی
صدر

امید یکشنبه 1 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:53 ق.ظ http://www.saridaily.blogsky.com

تو اگر برخیزی...من اگر برخیزم... همه برمی خیزند ...... من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی بر خیزد؟؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد