مست

مست لایعقلی جلوی یک رهگذر را گرفت و گفت: تو همان نیستی که دیشب توی گوش من زدی؟ و رهگذر گفت؛ نه، مست پرسید پس آنکس که دیشب توی گوش من زد کی بود؟ رهگذر گفت؛ چه می دانم؟ مست پرسید، پس تو کی هستی؟ و رهگذر نگاهی به سراپای مست انداخت و گفت؛ فکر می کنم، من کسی باشم که قرار است امشب کشیده آبداری توی گوش تو بزند!

نظرات 1 + ارسال نظر
نگاه پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:55 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

نع!
نچسبید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد