می گویند، شغالی دمش را به دم یک شتر گره زده بود تا در پناه بزرگی شتر از بد حادثه در امان باشد، ناگهان شیری به غرش آمد و شتر پا به فرار گذاشت در حالی که شغال بیچاره پشت شتر آویزان بود و مثل پاندول ساعت به این طرف و آن طرف نوسان می کرد، شغال دیگری پرسید؛ این چه حال و روزی است که پیدا کرده ای؟ و شغال اولی گفت؛ این نتیجه پیوند با بزرگان است