کی، چه وقت؟




گفت گردد دردها یکسر دوا گفتم چه وقت
گفت ارزان تا که گردد جنس ها گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که افتد مرغ و ماهی از بها
یابد آنگه آدمی قدر و بها گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که از راننده ها در پشت رل
کس نبیند ذره ای خبط و خطا گفتم چه وقت؟
گفت آن وقتی که دزدی محو گردد از میان
هم نباشد اختلاس و ارتشا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که گردد شهر تهران چون بهشت
پاک و پاکیزه شود آب و هوا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که آن مستاجر آشفته حال
صاحب ویلا شود چون اغنیا گفتم چه وقت؟
گفت هنگامی که مجلس خدمت مردم کند
سازد از جان حق مردم را ادا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که در مجلس وکیل ناخلف
کم زند حرف از رفیق و آشنا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که اصلاحاتچی های زبل
دست بردارند از عور و ادا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که گردد ریشه کن مکر و فریب
جمله روی آرند بر صدق و صفا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که خائن شر خود را کم کند
پا نهد بیرون ز شهر و ملک ما گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که مزدوران و جاسوسان غرب
از نفس مانند و افتند از صدا گفتم چه وقت؟
گفت هنگامی که یک بی دین رود بالای دار
راز او گردد به هر جا برملا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که «آغا» توبه جوید از گناه
عفو و بخشش خواهد از راه دعا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که استعفا دهند اصحاب «حرف»
در روند از ابتدا تا انتها گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که یکسر جمع گردد لات و لوت
در همه تهران نبینی یک گدا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که گردد سنگپا چون موم نرم
شیرخرخور هم زند دم از حیا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که کیهان می شود سرمایه دار
می کند خرج خود از ملت جدا گفتم چه وقت؟
گفت آن روزی که این دنیا به آخر می رسد
کس نمی ماند به عالم جز خدا گفتم چه وقت؟
گفت حرف دیگری از من نپرس و غیب شد
ناگهان از دیده این بنده تا گفتم چه وقت!
«میلاد»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد