باز ای الهه ناز
بادل من بساز
کین غم جانگداز ،
برود ز برم
گر دل من نیاسود ،
از گناه تو بود
بیا تا ز سر، گنهت
باز ای الهة ناز ،
با دل من بساز
گذرم باز ،
می کنم دست یاری ،
به سویت دراز
بیا تا غم خود را ،
با راز ونیاز،
ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت ،
دلم را هدف
به خدا همچو مرغ ،
پر شور وشعف
به سویت بپرم آن که او ،
به غمت ، دل بندد ،
چون من کیست ؟ ناز تو ،
بیش از این بهر چیست؟ تو الهةنازی ،
در بزمم بنشین من تو را وفادارم ،
بیا که جز این ،
نباشد هنرم این همه بی وفایی ،
ندارد ثمر
به خدا اگر از من ،
نگیری خبر ،
نیابی اثرم
یکی از بیاد ماندنی ترین اشعار ایران ... شعری که بدون شک هر ایرانی آن را برای یکبار با صدای بنان شنیده است ...موفق باشی
دمت گرم نسرین جان راستش همیشه همه متنی که می خونه رو نمی شنیدم خیلی دعات کردم که نوشتی...
مرصی عزیزم
شی شی