یار سفر کرده(ابوترابی)

در زندگی گاه با انسان هایی روبرو می شویم که دارای شخصیتی عجیب هستند و شناخت رموز و پیچیدگی های شخصیت آنان بسیار دشوار است و گاهی کاملا شناخته نمی شوند، مگر زمانی که دیگر در قید حیات نیستند و جامعه از فیض حضورشان بی بهره می ماند.
یک نمونه از چنین انسان هایی مرحوم حاج آقا ابوترابی بود. این روحانی بزرگ در عرصه خدمتگزاری الگوی بارزی برای نسل حاضر و آیندگان به شمار می آید. اگر به درستی شناخته شود او در سراسر عمر پربرکتش تجسم عینی یک انسان خدا مقصد بود که هرگز زمان و مکان برای او در خدمت به مردم و طاعت حق مطرح نبود. اراده استوار او کوه مشکلات را متلاشی می کرد و کویر سوزان ناامیدی را به گلستان شور و نشاط و امید مبدل می ساخت. در اندیشه والای او یأس راهی نداشت همیشه به انتهای راه می نگریست و به سختی های مسیر توجه نمی کرد. اندیشه اش روشن، قلبش مطمئن و گام هایش در طی طریق استوار بود. او راهنمایی دلسوز، تکیه گاهی مطمئن و محرم اسرار همسفران خود بود. با حضورش واژه غربت معنایی نداشت، نگاه مهربانش گرمابخش بود.
اگر او را پدر آزادگان بنامیم، سخنی به گزاف نگفته ایم. زیرا در تمام دوران اسارت و پس از آن همانند پدری خیرخواه و مشفق در حق فرزندانش از هیچ کوششی دریغ نورزید.
او زمانی قدم در محیط زندان های مخوف رژیم پلید صدام گذاشت که سنگینی بار مصیبت ها توان همه را فرسوده بود. هنر بزرگ ابوترابی این بود که واژه اسارت و غل و زنجیر و زندان را نه به معنای تسلیم و پذیرش ذلت و حقارت در برابر دشمن بلکه به معنای فرصتی برای عروج روح و کسب فضیلت و شرافت و سرفرازی تفسیر کرد و با این تفسیر حکیمانه خود چنان انقلابی در جمع هم بندان خود ایجاد کرد که در خیزش طوفان آن دشمن بعثی تن به شکست داد و حقیرانه عقب نشینی کرد؛ بعد از آن که محاصره و هجمه های پیاپیش برای تسخیر روح اسرا همه را به ستوه آورده بود.
هنر ابوترابی این بود که در شکنجه گاه های درنده خوترین دشمن دین و بشریت ثابت کرد با جسم در زنجیر هم می توان تا بی نهایت پرواز کرد و به مرتبه اولیاءالله رسید و چنین بود که با اتصال به ذات اقدس حق و با استعانت از قادر متعال و توسل به ائمه اطهار و نیز ایمان شگرف و اخلاق حسنه خود اسرا را به اوج آزادگی رساند و آنان را که در زندان های صدام قوایشان روبه تحلیل می رفت، به جایگاهی ارتقا داد که به فرموده رهبر  انقلاب «ذخیره انقلاب گردیدند».
بدون شک ابوترابی نمونه بارز یک خدمتگزار مخلص بود که با تأسی به پیشوایان دین هرگز از بندگان خدا فاصله نگرفت و پیوسته در میان آنان زندگی کرد و خدمت به آنها را افتخار بزرگی برای خود می دانست. او با همه مشغله ها از سرکشی به محرومان و نیازمندان غافل نشد و در انجام این وظیفه خطیر حتی تا دورترین نقاط کشور دریغ نورزید. دغدغه همیشگی اش تلاش برای خدمت هرچه بیشتر به مردم و تقویت نظام مقدس جمهوری اسلامی و پیوند مستحکم با ولی امر مسلمین بود.
ختم کلام اینکه ابوترابی نمونه ای عینی از نقش آفرینی و تأثیرگذاری عمیق روحانیت متعهد در جامعه و دست پرورده مکتب شریف ولایت فقیه بود که با خصلت های والای مکتبی و داشتن پیوند عمیق با مردم و روحیه خدمتگزاری خالصانه نام خود را در تاریخ این مرز و بوم به نیکویی ثبت کرد. او حق بزرگی بر گردن ما دارد و بر ماست که یاد و نام او را پیوسته زنده نگاه داریم. حماسه پرشکوهش جاویدان و راهش پر رهرو باد.
بیژن کیانی (آزاده)

نظرات 1 + ارسال نظر
شایان پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 06:59 ب.ظ http://dowran.blogsky.com

سلام.. ترکیب خمینی و شاملو و ابوترابی در این وبلاگ برای من جالب بود.. اما جدا از همه اختلاف نظرها.. من هم برای تمام کسانی که به هر حال در راه اهداف و آرمانشون سختی تحمل کردند احترام قایلم هر چند با راهشون مخالف باشم.
فرزند آقای ابوترابی.. میثم ابوترابی هم دانشکده ای ما بود.. بچه خوب و سربزیری بود.. و خوشبختانه من ندیدم وارد جناح بندی ها در دانشگاه بشه.. سرش به کار خودش بود. موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد