یا حسین



ترا روزی شفق آلوده کشتند

ترا با خاطری آسوده کشتند

ترا کشتند و جانت زنده تر شد

جهان از ماجرایت با خبر شد

تو چون یک قره دریاها در او گم

تو جان عشق و عشقت جان مردم

هزاران تن فرا روی و تو یک تن

تو تنها مانده با دریای دشمن

الا ای دیده ابری شو فرو بار !

دلا دامان اشک از دست مگذار

کجایی گریه‌ی دل ناصبوران !؟

تن پاک تو و سم ستوران !؟

چه کردند آن تبهکاران خونریز !؟‌

که خون بارد ز چشم آسمان نیز ...