ادبیات فارسی و امربه معروف و نهی از منکر



اشاره
هفته اول ماه محرم، هفته احیاء امر به معروف و نهی از منکر نامگذاری شده است. با توجه به اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر مباحثی در این خصوص از نظر خوانندگان محترم گذشت و این موضوع در ادبیات فارسی نیز مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در بخش دوم این بحث نظرات شاعران بزرگ ایرانی از جمله سعدی، حافظ و صائب تبریزی در مورد امر به معروف و نهی از منکر را با هم می خوانیم:

سعدی
سعدی که بخش عمده ای از کلامش در موضوعات اخلاقی و اجتماعی، ترجمان کلام وحی و معارف دین است مقام عالم را برتر از مقام عابد می داند اما رمز این برتری را آن می داند که عالم علاوه بر وارستگی و رستگاری به برکت علم و معرفت خویش، با راهنمایی، تعلیم، تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکر دیگران را نیز به راه رستگاری رهنمون می گردد:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این خریق را
گفت آن گلیم خویش بدر می برد زموج
وین جهد می کند که بگیرد غریق را(1)
سعدی دوستدار حقیقی انسان را کسی می داند که عیب هایش را به او بنمایاند تا خود را از آنها پیراسته سازد:
آئین برادری و شرط یاری
آن نیست که عیب من هنر پنداری
آن است که گر خلاف شایسته روم
از غایت دوستیم دشمن داری(2)
خودداری از نهی از منکر نسبت به یک شخص ممکن است به تدریج سبب شود او از منکر بودن و زشتی گناه خویش غافل گردد:
به نزد من آن کس نکوخواه توست
که گوید فلان خار در راه توست
هر آن گه که عیبت نگوید پیش
هنر دانی از جاهلی عیب خویش(3)
از نظر سعدی رهاندن کسانی که در اثر گناه در آستانه ورطه هلاکت قرار دارند یک وظیفه است که امتناع از آن گناه به شمار می آید و آزادمردان از این گناه مبرایند:
اگر بینی که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی گناه است(4)
متقابلاً انسان باید از شنیدن پندها و نصایح دیگران در مورد عیب های خود نرنجد بلکه نشان دادن عیب ها و زشتی هایش توسط دوستان و معاشران خود را به مثابه هدیه ارزشمندی بداند و از آنان از این بابت سپاسگزار باشد.
از صحبت دوستی برنجم
کاخلاق بدم حسن نماید
عیبم هنر و کمال بیند
خارم گل و یاسمن نماید
کو دشمن شوخ چشم ناپاک
تا عیب مرا به من نماید(5)
از شرایط امر به معروف و نهی از منکر شناخت معروف و منکر است و کسی که از این معرفت برخوردار نیست ناخواسته امر به منکر یا نهی از معروف نماید:
زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم
به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم(6)
از دیگر شرایط امر به معروف و نهی از منکر احتمال تأثیر است اگر انسان بداند سخن او در مخاطب بی اثر است و با بی اعتنایی مواجه خواهد شد و با وجود این او را پند دهد حرمت خود و شأن این فریضه با این کار خواهد شکست:
مجال سخن تا نبینی زپیش
به بیهوده گفتن مبر قدر خویش(7)
محل قابل و آنکه نصیحت قائل
چوگوش هوش نباشد چه سود حسن مقال (8)
برخی افراد دراثر کثرت گناه و رسوخ عادات ناپسند به عنوان ملکه اخلاقی، روحیه ناپذیر در مقابل اندرزها و نصایح می یابند:
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین درسنگ (9)
به تعبیر قرآن کریم کسانی که گوش دل آنان ناشنواست نمی توانند پیام حق را دریابند هرچند ابلاغ کننده این پیام شخصی چون رسول خدا(ص) می باشد:
«تو نمی توانی پیام حق را به مردگان بشنوانی و نه می توانی سخن خود را به ناشنوایان که با بی اعتنایی از تو روی برمی گرداننند بفهمانی» (10) همچنین کسانی را که وضعیت روحی مساعد و مناسب برای فهم و قبول پند واندرز ندارند نباید مورد امر به معروف قرارداد.
یکی از ویژگی های لازم درآمر به معروف آن است که خود اهل عمل باشد یعنی آنچه را به دیگران توصیه می کند ابتدا خود عمل کرده باشد نخست خود را به معروف آراسته، از منکر پیراسته باشد آنگاه دیگران را بدان معروف دعوت کند و از آن منکر بازدارد تنها چنین ناصحی سخنش مؤثر می افتد:
وجودی دهد روشنایی به جمع
که سوزیش درسینه باشد چو شمع (11)
¤¤¤
دامن آلوده اگر خود همه حکمت گوید
به سخن گفتن زیبایش بدان به نشوند
وانکه پاکیزه رود گر بنشیند خاموش
همه از سیرت زیبایش نصیحت شنوند (12)
سعدی عالمان و واعظانی را که برخلاف نصایح خود به مردم، عمل می کنند به شدت مورد مذمت و نکوهش قرارداده است همانگونه که درقرآن کریم چنین افرادی مستوجب غضب شدید خدا شناخته شده اند:
چرا آنچه را می گویید که خود عمل نمی کنید
این کارخدا را به شدت خشمگین می سازد»(13)
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند
عالمی را که گفت باشد و بس
هرچه گوید نگیرد اندرکس
عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند (14)و(15)
یکی از اصولی که درامر به معروف و نهی از منکر باید رعایت گردد رعایت مقتضای حال وتناسب میان شیوه، بیان و وضعیت روحی مخاطب است سعدی به این نکته نیز اشاره می کند:
چو با سفله گویی به لطف و خوشی
فزون گرددش کبر وگردنکشی
وگر می برآید به نرمی و هوش
به تندی و خشم و درشتی مکوش (16)
¤¤¤
ضرورت است به توبیخ با کسی گفتن
که پند مصلحت آموزگار بندش نیست
اگر به لطف به سر می رود به قهر مگوی
که هرچه سرنکشد حاجت کمندش نیست (17)
مراتب و مراحل امر به معروف و نهی از منکر از مباحث فقهی این فریضه است که فقهاء به آن پرداخته اند براین اساس دربرخورد با یک گنهکار نمی توان در ابتدا به شیوه های حاد و با شدت عمل یا حتی بیان شدید اللحن متوسل شد بلکه درآغاز باید با نرمی و ملاطفت و حتی درصورت امکان و وجود زمینه، با بیان غیرمستقیم یا بدون هیچگونه بیان و بلکه با نوع برخورد و حالت چهره ونگاه، ناخشنودی و انتقاد خود را نسبت به کار ناروای او نشان داد اگر این نوع برخورد مؤثر واقع نیفتاد باید به تدریج به مراحل بالاتر و شدیدتر متوسل شد تا آنکه مؤثر افتد سعدی این موضوع را نیز با بیان شیوه ای خود مورد تأکید قرارداده است.
پند است خطاب مهتران آنگه بند
چون پند دهند و نشنوی بند نهند (18)
¤¤¤
گر آید گنهکار اندرپناه
نه شرط است کشتن به اول گناه
چو باری بگفتند و نشیند و پند
بده گوشمالش به زندان وبند
وگر پند و بندش نیاید به کار
درختی خبیث است بیخش برآر (19)
یادآور می شوم برخی از مراحل امر به معروف و نهی از منکر که مستلزم برخورد شدید با گنهکار است تنها درحوزه صلاحیت مأموران حکومتی است و افراد دیگر اجازه چنین برخوردهایی را ندارند و لازم است فقط به تذکر زبانی اکتفا نمایند.
4) صائب تبریزی
صائب با تأکید بر تأثیر اعجازآمیزی که درسخن ناصحانه نهفته است توصیه می کند از این امکان و قابلیت استفاده و بهره برداری گردد:
کلام ما خلایق را به راه راست می آرد
کجی از تیر بیرون می برد زور کمان ما
¤ ¤ ¤
بزرگان را به حرفی می توان ازجا درآوردن
نسیمی می تواند ساختن بی تاب دریا را
دل روشن به اندک التفاتی می شود کامل
که سیم ناب سازد پرتو مهتاب دریا را
صائب دوست حقیقی را کسی می داند که عیب های انسان را به او متذکر شود نه آنکه عیب هایش را از او نهان سازد.
کسی که عیب مرا می کند نهان از من
اگرچه چشم عزیز است دشمن است مرا
کسی که عیب تو را پیش چشم بنگارد
ببوس دیده او را که برتو حق دارد
انسان هم باید زبان گویایی برای امر به معروف کردن و اندرز دادن داشته باشد و هم گوش شنوایی برای پذیرش نصایح دیگران و اصلاح عیوب خویش
نیستی طفل، این قدر بر خاک غلتیدن چرا؟
گل به روی آفتاب روح مالیدن چرا؟
کور را از رهبر بینا بریدن غافلی است
بی سبب از عیب بین خویش رنجیدن چرا؟
صائب بر این باور است که ناهی از منکر قبل از پرداختن به عیب دیگران باید به اصلاح عیوب خود بپردازد وگرنه اندرز او کارساز و اثربخش نخواهد بود.
تا به عیب خود نپردازد زعیب دیگران
حاصلی از دیده انور ندارد آدمی
سرانجام، صائب براین نکته پای می فشرد که بدون احتمال اثر نباید به امر به معروف و نهی از منکر و پنددادن به مردم پرداخت و کسی که گوش شنوا و دل پذیرا ندارد پند دادن به او بیهوده گویی است.
ناصح از بیهوده گویی آبروی خویش برد
بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
¤ ¤ ¤
نیست در طبع گرانجانان نصیحت را اثر
شور محشر بر نیانگیزد ره خوابیده را
¤ ¤ ¤
نیست حرف نرم را تأثیر درآهن دلان
ناوک از فولاد می باید نشان سخت
صائب پند و اندرز را گوهر گرانبهایی می داند که هرکسی قابلیت دریافت آن را ندارد و صاحب این گوهر باید آن را نثار افراد قابل و لایق نماید.
نگاه دار سررشته حساب اینجا
که دم شمرده زند بهر از حباب اینجا
نثار حبیب صدف کن به شوره زار مریز
تو را که آب گهر هست چون سحاب اینجا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

¤ مآخذ:
1-گلستان، باب دوم
2-کلیات سعدی، رباعیات
3-بوستان، باب اول
4-گلستان، باب اول
5-گلستان، باب چهارم
6-گلستان، دیباچه
7-گلستان، باب اول
8-کلیات سعید، قصاید فارسی
9-گلستان، باب دوم
10-سوره نمل، آیه 80
11-بوستان، باب چهارم
12-کلیات سعدی، قطعات
13-سوره صف، آیه 2و 3
14و15-گلستان، باب دوم
61-بوستان، باب اول
17-کلیات سعدی، قطعات
18-گلستان، باب هشتم
19-بوستان، باب اول