دعاى روز ششمماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ لاَ تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِک
َ وَ لاَ تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِک
َوَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ
بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ
اى خدا مرا در این روز بواسطه ارتکاب عصیانت خوار مساز
و به ضرب تازیانه قهرت کیفر مکن
و از موجبات خشم و غضبت دور گردان
به حق احسان و نعمتهاى تو به خلق اى منتهاى آرزوى مشتاقان.
*****
الهی، برای اقامه فرمانت محتاج نیرویم و برای رسیدن به تو حاجتمندتر.
وقتی مهرت را می بارانی تا زمین را زنده گردانی و جهان را طراوت بخشی و دلها را حلاوت؛ جز ذکر تو راهی برای شیرین کامیم نیست. هم ذکر تو نعمت است، هم شکر تو رحمت؛ پس مرا مهیای این مهم کن و در پناه عافیت خود، نگاهم دار تا نگاهبان خوبی برای دنیای خوبیهایت باشم.
¤ ¤ ¤
الهی، زندگی بی حضور تو زندانی بیش نیست. احساس با تو بودن، خود زندگی و حیاتی نو است.
اولیاء مقربت، از غربت دنیا به دورند و در کنار تو جاودانه.
آیا خواهد آمد آن روز که ما نیز بنده ای شایسته باشیم برای تو! و تنها پرستنده باشیم تو را و با غسل تطهیر و ندامت از گذشته ها به بارگاه ربوبی ات، بار یابیم.
سزاوار مهرت جز این نباشد!
¤ ¤ ¤
حبیبا! اگر گرد گناه گردم و آلوده دامن شوم؛ سزاوار چیزی جز تازیانه ادب نخواهم بود و اگر آلوده مانم، خود را در شعله خشمت سوخته خواهم دید.
تنها شور اشتیاق توست که مرا از تمامی خطرات باز خواهد داشت، پس آتش اشتیاقت را همواره در دلم افروخته دار تا از قافله رستگاران عقب نمانم و نگذار در این حیرتگاه پرحادثه واگذاشته شوم زیرا نیستی در راه تو عین هستی است و هستی برای غیر تو عین نیستی؛ ای انیس دل آرزومندان.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَوَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
خدایا مرا در این روز از توبه و استغفار کنندگان قرار ده و از بندگان صالح مطیع خود مقرر فرما
و هم در این روز مرا از دوستان مقرب درگاه خود قرار ده به حق لطف و رأفتت اى مهربانترین مهربانان عالم.
****
یا مهدى بیا
در آرزویت، چه نسترنها مردند!
چه لادنها، چه لالهها پژمردند!
در محوطة باغ، چه جشنی برپاست!
گلها مگر از آمدنت، بو بردند؟!
خدایا مرا در این روز براى اقامه و انجام فرمانت قوت بخش و حلاوت و شیرینى ذکرت را به من بچشان
و براى اداى شکر خود به کرمت مهیا ساز و در این روز به حفظ و پرده پوشى مرا از گناه محفوظ دار اى بصیرترین بینایان عالم.
****
هر که او از هم زبانى شد جدا بى زبان شد گر چه دارد صد نوا
چون که گل رفت و گلستان در گذشت نشنوى ز ان پس ز بلبل سر گذشت
جمله معشوق است و عاشق پردهاى زنده معشوق است و عاشق مردهاى
چون نباشد عشق را پرواى او او چو مرغى ماند بىپر، واى او
من چگونه هوش دارم پیش و پس چون نباشد نور یارم پیش و پس
عشق خواهد کاین سخن بیرون بود آینه غماز نبود چون بود
آینهت دانى چرا غماز نیست ز انکه زنگار از رخش ممتاز نیست
*****
خدایا هیچ دردی، بدتر ازنادانی نیست.
آنانکه گرفتار خویشند: درغرقاب پریشانی و غفلت سر برنیستی می سپارند و آنانکه دانایند؛ ازسرآگاهی و بینایی: بنیادی ازاندیشه های پایدار برمی افکنند.
محبوبا! اگر برفهمم بیافزایی و ازجهالتم بکاهی با نور بصیرت، جهان را روشن خواهم دید و این همان خیری است که ازفضل وکرم تونصیبم خواهد شد واگر نتوانم به این مقام راه یابم؛ درحسرت همیشگی دردمند خواهم ماند و محروم ازدانایی- دردمندانه-خواهم مرد:و مباد چنین روزی!
****