تقدیم به سوختگان در خانه خدا


تقدیم به سوختگان
در خانه خدا
در جامعه ما هر از گاهى مى شنویم و مى بینیم که در حادثه اى تعدادى از هموطنان عزیزمان گوناگون کشته یا مجروح مى شوند. حادثه تأسف انگیز و دلخراش مسجد ارک اولین مورد نیست و متأسفانه آخرین هم نخواهد بود (که دعا مى کنیم آخرین باشد) . چندى پیش بود که خبر تلخ سوختن دانش آموزان در یک مدرسه روستایى همه را در غم و اندوه فرو برد اما گویى به شنیدن این خبرها عادت کرده ایم و چون عادت کرده ایم آن را عادى نیز مى دانیم! و پس از گذر زمان کوتاه از این حوادث فقط خاطره اى ضعیف در ذهن ها باقى ماند که آن هم در انبوه پیامهاى بازرگانى که گوشها و چشمها و حواسمان را به اجاره و استخدام خود درآورده اند ، محو مى شود . پیامهایى که خواب تلخ خوش خیالى هاى روزمره مان را سنگین تر مى کند ؛ کیلومترها اسکناس جایزه فلان بنگاه اقتصادى و قس علیهذا ! اما در نشئه این خوابهاى تخدیر کننده نمى دانیم که جامعه اسلامى ما که باید الگوى جهانیان در صیانت از جان «انسان» در برابر حوادث این گونه باشد رکورد دار تلفات ناشى از تصادفات رانندگى در جهان است و فرهنگ رانندگى در خیابانهاى شهرهاى آن که بى شباهت به رزم گلادیاتورها در قرون ماضى نیست ، زبانزد جوامعى است که مدعى هدایت آنها هستیم. درحالى که مى دانیم ذخایر فرهنگى ما قابل قیاس با دیگران نیست اما در عین حال با این واقعیت تلخ واقعاً باید چه کنیم و چه کنیم که جامعه ما هنوز نتوانسته است این نقص بزرگ را و این عقب ماندگى را جبران کند و اینک در حادثه مسجد ارک تهران در این روزها شاهد آن هستیم که نمازگزاران عزیز ما این گونه مظلومانه در آتش سوختند و تعداد زیادى نیز مجروح گشتند . تأسف نگارنده بیشتر از آن جهت است که تصور مى کنم این فاجعه آخر نخواهد بود چرا که فرهنگ توجه به عنصر ایمنى و احترام به حرمت خون و حریم امن زندگى انسانها در جامعه ما بسیار بسیار ضعیف و با تعالیم اسلامى در این زمینه فاصله دارد . همکاران مطبوعاتى و رسانه اى ما براى تقویت فرهنگ توجه به ایمنى و استیفاى حقوق شهروندان وظیفه سنگینى برعهده دارند که امید است اهتمام بیشترى بدان بورزند.
مهرنوش جعفرى

خدایشان رحمت کند و با مولایشان محشور شوند

بوی محرم



بوی محرم در هوای شهر پیچیده .
بوی محرم یعنی روح حسین و روح حسین یعنی بیعت ناگسستنی ما با اسلام , با محمد امین و با خون های جاری در صحرای کربلا .....
بوی محرم همان بوی آشناییست که بی عدالتی ها و نا مردمی ها در سفر زمان ذره ای از عظمتش کم نکرد و دل ها را با آن طراوت بخشید و ایمان را در سینه ها زنده نگاه داشت .
محرم یعنی ایستادگی .
محرم یعنی پایداری.
و محرم یعنی محبت .
آری این ماه عزیز, در طول تاریخ , دل‌های بی شماری را با اسلام آشتی داد وبه راستی که دین جز محبت نیست .
و کربلا مادر همه ی محبت هاست ....
کربلا سرزمین قیام هفتاد و دو انسان است . انسان هایی که به گواهی تاریخ مهربان ترین و با گذشت ترین های خلقت بوده اند . انسانیت داشتند و در برابر آرمانشان از زندگی – این وسوسه ی همیشگی بشر – و خانواده گذشتند .
انسان هایی که تن به اسارت ندادند و با خون خود روان خویش را آزاد کردند :
نبیند مرا زنده با بند کس که روشن روانم بر این است و بس
که آزادگی بزرگترین آرمان بشریست .

عاشورا , قیام عاشورا , نهضت عاشورا , تصویر زنده‌ایست از مبارزه برای خلافت و نه سلطنت !
برای خلافتی که از جنس پادشاهی نیست . خلافتی از جنس حکومت محمد امین, که به حق شایسته ی برادری انسان ها بود و از جنس خلافت امیر المومنین (ع).

می گریم . در محرم می گریم . در عاشورا می گریم . در شام غریبان می گریم ......
نه برای شهیدانی که رستگار شدند که برای بی عدالتی, که همچنان جاریست .
برای محبت های فراموش شده ای که در یک ماه , در یک شب و بر سر یک علم خلاصه شده اند .
برای خودمان می گریم .

ورود امام حسین به سرزمین کربلا (61 ق)



ورود امام حسین به سرزمین کربلا (61 ق)

امام حسین در روز ترویه یعنى هشتم ذى‏حجه سال 60 قمرى از مکه معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشکریان عبیدالله بن زیاد به فرماندهى حر بن یزید ریاحى با آن حضرت مواجه شده و مانع حرکت آن حضرت به سوى کوفه شدند. گرچه حر بن یزید، ماموریت داشت با امام حسین برخورد شدید نماید ولیکن رفتار وى با آن حضرت بر رفق و مدارا بود. به همین جهت‏حر و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین شرکت مى‏کردند و به خطبه‏هاى دلنشین وى گوش جان مى‏سپردند و این دو سپاه، چند روز بدون هیچ‏گونه مشکلى در کنار هم بودند.

اما عبیدالله بن زیاد که عطش فراوان براى جنگ با اباعبدالله الحسین داشت، نامه‏اى به حر بن یزید نوشت و وى را مامور سخت‏گیرى بر امام حسین نمود. حر بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوى منطقه خشک و بى حاصل به نام کربلا هدایت کرد و در آنجا آنان را در محاصره خویش قرار داد. قافله امام حسین چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید:

این زمین چه نام دارد ؟ عرض کردند: کربلا.

آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اللهم انی اعوذ بک من الکرب والبلاء. (2)

فرمود: این، موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه‏هاى ما است و این زمین، جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به این امور خبر داد.

به ناچار آن حضرت و یاران و اصحابش در روز پنج‏شنبه دوم محرم الحرام سال 61 قمرى در آن سرزمین فرود آمدند و حربن یزید نیز با سپاهیانش در مقابل آن حضرت، خیمه زدند.