عمری گذشت و راه نبردم به کوی دوست مجلس تمام گشت و ندیدیم روی دوست
گلشن معطر است سرا پا ز بوی یار گشتیم هر کجا نشنیدیم بوی دوست
هر جا که می روی ز رخ یار روشن است خفاش وار راه نبردیم سوی دوست
می خوارگان دل شده ساغر گرفته اند ما را نمی نصیب نشد از سبوی دوست
گوش من و تو وصف رخ یار نشنود ورنه جهان ندارد جز گفتگوی دوست
با عا قلان بگو که رخ یار ظاهر است کاوش بس است این همه در جستجوی دوست
ساقی ز دست یار به ما باده می دهد بر گیر می تو نیز ز دست نکوی دوست
بهمن 1365
امام خمینی (ره)