آب می خواهم سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم بردارم زدند
عشق آمد تیشه بر ریشه ام
من همان فرهاد عاشق پیشه ام
عشق اگر این است مرتد می شوم
خوب گر این است من بد می شوم
بس کن دگر نابسامانی بس است
کافرم، گبرم، مسلمانی بس است
میان خلق سردرگم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم
بعد از این با بی کسی سرمی کنم
هرچه در دل داشتم رو می کنم
نیستم از مردم خنجر به دست
بت پرستم،بت پرستم، بت پرست
بت پرستم، بت پرستی کار ماست
بت پرستی پیشه بازارماست
برف می بارد چون لب ترکنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام؟
سلام
خيلی با اين شعر حال کردم به خدا
موفق باشی...هميشه، همه جا!
نحوه برداشتن تبلیغ بلاگ اسکای
بیا تمپ من و نگاه کن حال کن .
خسته نباشی ... قشنگ بود
سلام می شه من رو ادد کنید من کارتون دارم
سلام
وبلاگ جالبی داری میخواستم نظرت را راجع به وبلاگم بدی اگه دوست داشتی با هم تبادل لینک هم بکنیم
یا علی
بای