دیدار با ابلیس
آورده اند عارفی مدتها در پی ملاقاتی با ابلیس بود تا از وی چیزی بپرسد. او خود می گوید روزی بر در مسجد ایستاده بودم که پیری را دیدم از دور می آمد چون نزدیکتر شد و او را بدیدم وحشتی در من پدید آورد و گفتم: تو کیستی؟
گفت: آرزوی تو!
گفتم: ای ملعون چه چیز باعث شد به آدم سجده نکنی؟
گفت: ای مرد خدا، تو که عارفی و نه با دیده سر بلکه با چشم دل می بینی آیا روا می دانی که بنده ای بنده دیگر را سجده کند و غیر از او را بپرستد؟!
عارف گفت: از پاسخ ابلیس متحیر شدم و جوابی نداشتم که ناگاه هاتفی در سرم ندا داد به او بگو دروغ می گویی! که اگر بنده بودی امر او را اطاعت می کردی و از فرمان او بیرون نمی آمدی.
عارف گفت: چون این سخنان بر زبان آوردم، ابلیس فریادی برآورد که ای مرد جانم را سوزاندی... و ناپدید شد!
دیده بگشا!
آفرین به خاله نسرین!!
سلام ..وای چقدر زیبا بود
بازم بنویس ...خیلی خوب بود
موفق باشی
سلام خاله
یه سری به من بزن برام بگو چطوری آپدیت میکنی. ازت ممنون میشم
سلام به دوست گرامی. نفس و شیطان هر دو یک تن بوده اند/ در دو قالب خویش تن بنموده اند. پیروز باشید.
سلام! جالب بود! راستی! این عکسهای قشنگ رو از کجا میارین؟
سلام.....خوبی ؟.......
موفق باشی.....
به منم سر بزن خاله نسرین جون
من اینجا خیلی اومدم
اما دوست دارم همش بیام
خدا به خاله نسرین و مسافر هتل کالیفرنیا خیر بده!!
سلام الان برای بار اول مزاحمت میشم
اما اولین چیز که بد وری تو ذوقم زد این اسکریپ تای بالای بلاگت بود فکر کردم باید مثل خودم خیلی سطحی مینوشته باشی اما بر عکس خیلی از جونا(شاید تجربه هات بیشتر از یک جوون باشه )مطالبی نوشته بودی که الان خیلی حتی حاظ نیستن از کناشون رد بشن من خیلی جاها میرم اما هیچکدومشون حتی یک کلمه هم در مورد عید قربان ننوشته بودن حالا درست ما اول ایرانی هستیم بعد مسلمان اما این دلیل نمیشه به خیلی چیزا پشت پا بزنیم
خوب بسه پرحرفی کردم
یکی از مزاحمان ادمای خوش فکر و با هویت آرش
بدون شرح
آپدیت!!