به مناسبت فرا رسیدن عید قربان


برخیز و قربانی کن!

 
مراسم قربانی در ادیان و ملل جهان از گذشته های دور به صورتهای مختلف و گاه خرافی و همراه با افراط و تفریط انجام می شده است.
در ادیان توحیدی برای اولین بار فرزندان حضرت آدم(ع)، هابیل و قابیل برای تقرب به خداوند متعال اقدام به قربانی کردند.
در قرآن کریم جریان قربانی کردن فرزندان حضرت آدم(ع) این گونه بیان شده است:
و داستان دو فرزند آدم (هابیل و قابیل) را به حق برای آنها بخوان:
هنگامی که هر کدام کاری (قربانی کردن) برای تقرب به پروردگار انجام دادند اما از یکی (هابیل) پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل که قربانی اش پذیرفته نشده بود به هابیل گفت): به خداوند سوگند که تو را خواهم کشت! و هابیل گفت: (من چه گناهی دارم؟! زیرا) خداوند فقط (قربانی) پرهیزکاران را می پذیرد...) (1)
در تاریخ آمده است که وقتی قرار شد که هر یک از پسران آدم قربانی کنند، هابیل گوسفند چاق و فربهی برای قربانی آورد و قابیل یک دسته کوچک گندم! به تعبیر دیگر، هابیل از بهترین چیزهای خود خالصانه و صادقانه قربانی آورد و قابیل با خساست و کم توجهی از ناچیزترین اموال خود مقداری برای قربانی کردن در راه خداوند متعال آورد به همین جهت قربانی خالصانه و مطلوب هابیل پذیرفته و قربانی بی ارزش قابیل رد شد.
از این آیه می توان فهمید همان طور که در احادیث و روایات هم آمده است چه نیکوست که قربانی، حیوانی بزرگ و چاق و سالم باشد.
در سوره عصر نیز به پیامبر اکرم (ص) سفارش شده است که نحر کن:
ما با تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم. پس (تو هم به شکرانه این نعمت) برای پروردگارت نماز بخوان و نحر کن(2)...
جالب است که خداوند متعال در این آیه می فرمایند: وانحر کلمه و انحر مختص قربانی کردن شتر است. پس پیامبر اکرم (ص) هم از سوی خداوند متعال مامور به قربانی کردن بزرگترین حیوان حلال گوشت یعنی شتر است و این مطلب حاکی از آن است که باید انسان قربانی خوب و شایسته ای داشته باشد.
اما مراسم قربانی کردن که در روز عید قربان در بین همه فرق مسلمین رایج است از زمان حضرت ابراهیم (ع) و قربانی کردن او رایج شده است.
در قرآن کریم پیرامون این مطلب آمده است:
... هنگامی که (ابراهیم) با او (اسماعیل) به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو (در این باره) چیست؟ (اسماعیل) گفت: پدر! هرچه دستور داری اجرا کن، به خواست خداوند مرا از صابران خواهی یافت. (3)
حضرت اسماعیل و مادرش در مکه بودند اما حضرت ابراهیم در شام بود. وی برای دیدن زن و فرزند به مکه آمد. در آن زمان اسماعیل 13 ساله بود. در آنروز اسماعیل از شکار برمی گشت. ابراهیم فرزندش را دید که مانند ماه شب چهارده می درخشید، پدر و فرزند همدیگر را در آغوش کشیدند و ... چند روز گذشت و شب هشتم ذیحجه شد. در آن شب ابراهیم (ع) در خواب دید که به او ندا دادند: دعوی محبت ما را داری اما مهر فرزند در دل خود راه می دهی؟
اگر در دعوی خود صادقی برخیز و فرزند عزیزت را قربانی کن!
ابراهیم (ع) از خواب پرید و تمام روز در فکر این خواب بود. با خود می اندیشید که آیا این دستور خداوند است یا وسوسه شیطان؟! شب بعد دوباره همین خواب را دید و فردای آنروز که روز عرفه بود، فهمید که این خواب خوابی رحمانی است.
دو شب دیگر هم این خواب را دید و کاملا متوجه شد که مامور به انجام این کار شده است. صبح روز بعد به هاجر گفت: برخیز و به فرزندت لباس های ارزشمند و فاخر بپوشان! زیرا می خواهم او را به مهمانی دوست بسیار ارجمندی ببرم. سرمه به چشمانش بکش که خادمان آن دولتسرا چشم به راه این فرزند هستند.
هاجر، اسماعیل را شستشو داد و معطر ساخت، بویید و بوسید و گفت:
مادر جان! نمی دانم تو را به کدام میهمانی می برند اما از گیسوی تو بوی پریشانی می بویم.
ابراهیم (ع) به هاجر گفت: کارد بیاور!
هاجر گفت: میهمانی باعث دوستی و ارتباط است اما کارد آلت قطع و فصل است، کارد برای چه می خواهید؟!
ابراهیم (ع) گفت: شاید نیاز به قربانی کردن پیدا کنیم!!
سپس آنها از هاجر خداحافظی و بسوی منی حرکت کردند.
حضرت ابراهیم فرزند خود را برداشته و برای اینکه قربانی کردن اسماعیل از چشم مادرش دور باشد بسوی مناحرکت کرد- منا محلی است که در حدود 10 کیلومتری مکه واقع شده است و حجاج در آنجا قربانی می کنند- در هنگام حرکت بسوی منا، در سه جا شیطان در برابر حضرت ابراهیم ظاهر شد و به وسوسه او پرداخت- این محل هم اکنون جمرات سه گانه است و حجاج به هر ستون از ستون شیطان که می رسند سنگ پرت می کنند- اما حضرت ابراهیم (ع) با اراده ای استوار و تصمیمی پایدار شیطان را از نزدیک خود راند و بسوی منا ادامه مسیر داد. دست های جوان خویش را بست و او را مانند قربانی به زمین خواباند و کارد خود را بر گلوی او گذاشت و محکم کشید اما کارد گلوی اسماعیل را نبرید. دو بار، سه بار اینکار تکرار شد اما ابراهیم(ع) در کمال تعجب دید که کارد گلوی اسماعیل را نمی برد. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند:
(در آن هنگام) به او ندا دادیم که: ای ابراهیم! آن رویا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی) (4)
سپس خداوند متعال قوچی را فرستاد و حضرت ابراهیم (ع) آن گوسفند را به جای حضرت اسماعیل قربانی کرد.
از آن روز به بعد سنت شد که حجاج پس از انجام اعمال حج، حیوانی را قربانی کنند و گوشت آنرا در بین فقرا تقسیم نمایند و رضایت خداوند متعال را جلب کنند.
حاج میرزا جواد تبریزی درباره قربانی کردن روز عید قربان گفته است:
از امور مهم در این روز، قربانی است که بنابراخبار، واجب است هر چند که مراد از وجوب، مستحب موکد است بنده باید در مراسم قربانی ادب عبودیت را بجای آورد و عمل دو پسر آدم(ع) را در آن معتبر بداند که آنها دو قربانی آوردند که از یکی قبول شد و از دیگری قبول نشد و آنچه برای رد قربانی قابیل روایت شده است که در قربانی متاع پست خود را آورد و لذا قربانی اش رد شد و دچار هلاکت دائمی شد و قربانی هابیل برای آن قبول شد که بهترین و ارزشمندترین دارایی خود را برای قربانی تقدیم نمود و لذا قربانی او قبول شد (5)

منابع:
1- قرآن کریم- سوره مائده- آیه 27
2- قرآن کریم- سوره کوثر- آیه 2
3- قرآن کریم- سوره صافات- آیه 102
4- قرآن کریم- سوره صافات- آیات 104 و 105
5- کتاب مراقبات السنه

 

نظرات 14 + ارسال نظر
یه پسر خوب یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 05:34 ب.ظ http://dl2.blogsky.com

سلام ، من یه وبلاگ دارم توش داستان کوتاه مینویسم . قول میدم اگه یه بار بیای اونجا پشیمون نشی . اصراری هم ندارم که حتما کامنت بذارین ها !‌نه ! فقط میخوام داستانهام رو یکی بخونه !‌

امید یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:33 ب.ظ http://gharibane.blogsky.com

سلام وبلاگت واقعا قشنگه جا داره همین جا ازت تشکر کنم
به من حتما یه سر بزن ممنون
موفق و پایدار باشی

محمد یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام من میخواستم طرز انداختن لوگو رو تو وبلاگ یاد بگیرم
ممنون میشم اگه یهم یاد بدی
با تشکر

تندر یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:28 ب.ظ http://arminy.blogsky.com

چشم ما و شما روشن بعد از صد سال اومدیم یکی گفته دوباره بسته میشه تا نشده چاکریم

سینا یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:30 ب.ظ http://delsinario.blogspot.com

عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
مولانا

داو٬ به مقدار چیزی گفته میشه که قماربازا برای شروع وسط میذارن!!

فرهنگ دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:28 ق.ظ http://farhangestan.persianblog.com

سلام. عید مبارک

سجاد دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:29 ق.ظ http://mahmodian.persianblog.com

سلام خاله یه لینک به من می دی؟

میلاد دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:37 ق.ظ http://milad-handsome.blogsky.com

سلام
متن قشنگی نوشتی
راستی تو از کی داری می نویسی
آخه بلاگ اسکای بسته بود.
موفق باشی

نابخشوده دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:48 ب.ظ http://unforgiven-looser.blogsky.com

سلام خاله

یه مدت زیادی این بلاگ اسکای بسته بود. حالا همکه اومده نمیدونم چطوری آپدیتش کنم. بهم میگی؟ ممنون میشم

سینا دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:18 ب.ظ http://delsinario.blogspot.com

آپدیت!!

سرزمین تفرش سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:55 ق.ظ http://tafresh-land.blogsky.com

سلام خاله......میبینم ک یکی دو روزی دیر امدم.....این مطلبتون هم مثل بقیه بود صفحه را ذخیره کرده ام تا همیشه داشته باشم

اردلان سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:26 ق.ظ http://ardalan235.persianblog.com

سلام به دوست گرامی ؛ عید بر شما مبارک باد.

سینا سه‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:37 ب.ظ http://delsinario.blogspot.com

آپدیت!!

پویا شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:27 ب.ظ http://pesareshikamo.blogsky.com

سلام عالیه جدی قشنگه اگه دلت خواست یه سر به وب من بزن
اگر هم مایل بودی به هم لینک بدیم
به امیده دیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد