برای اسیران قهر طبیعت در بم - مردمی تان زنده بادا!



زمین دوباره جنبید و سقفی از آسمان به زیر افتاد! سقف در لحظه آوار خویش بر روی خواب شیرین دخترک، می دانست در فروریزی اش، مشقهای نانوشته ای به ضرب عجول خشت و خاک، خط خواهند خورد و دفتری در حسابرسی روز شنبه، از اعتبار خواهد افتاد.
می دانست بر اوج رنگین و چرخان یک توپ، سنگینی خواهد کرد تا نفس در سینه دویدنهای شادمان کودکان حبس شود. و لذتی، میان انتظار و انجام معلق بماند.
می دانست به اندیشه های یک زن، برای چینش سفره یک روز تعطیل، پایان خواهد داد تا کسی دلواپس از طعم یک غذای به فراغت، نگاهش را از نگاه میهمانش، ندزدد. سقف می دانست میان لحظه افتادن و آوار، رؤیای گرده افشانی نخلها را، در بهاری که پیش رو بود، از باور طلایی یک مرد، خواهد شست و با خود تا سکوت بی پایان در هم ریختگی، خواهد کشاند. و راستی اگر زمین نمی جنبید؟

اگر زمین نمی جنبید و اگر سقف همچنان محکم و استوار، بر پایه ها و ستونها ایستاده بود، دخترک دفتر مشقهای آماده را، در کلاس، به یک محک نگاه دقیق معلمش می سپرد، و با بافه گیسوان سیاهش آنقدر بازی می کرد تا یک ستاره زرین کنار خط آخر، بنشیند.
و توپ، از ارتفاعی محدود، به زیر می افتاد و چند قدم آنطرف تر، به انتظاری کوتاه می ماند تا باز بر سر دستهایی تازه سال، بالا رود و بریزد و به شیشه شمعدانی ها که از ترس سرمای دی به گلخانه پناه برده بودند، تلنگر بزند.
اگر زمین نمی جنبید و سقف برپا بود، زن به یاد عطر و طعم یک ضیافت رنگین، در میان آشپزخانه می چرخید و صدای ظرفها را درمی آورد. زن به تجلی خیره کننده خود می اندیشید، و طره تور روی آینه ها را، می آراست.
و مرد، فارغ از شمارش اصله های نخل، خرمای تابستان را روزشماری می کرد و می دانست اگر بادهای مشرقی بوزند، پیشانی درختانش از خوشه های شیرین، آذین می بندند.

زمین اما جنبیده است و اینک از سقف، جز تلی از خشت و خاک، بر جای نیست! بولدزر می چرخد. بولدزر تمام شب، در سوز سرد کویر و در زیر نور لرزان فانوسها چرخیده است. آوار را شکافته است و چیز دندانگیری، به دندانه هایش نیست! از همه هستی یک خانه، تنها دستی و یک انگشتر، نیمی از یک صورت و یک بافه خونالود، بالا می آیند. و آنکه بر حسب اتفاق مانده است! همه بی نیازی خویش را، در زیر سقف فروریخته، جا نهاده است.
اینک اوست با تنی کوفته، ذهنی پریشان، و عالمی از دغدغه و نیاز که اگر ما نجنبیم، و اگر جنبش زمین بر ما پیشی گیرد، معلوم نیست بر حالش چه خواهد گذشت!
مریم صباغ زاده ایرانی

نظرات 17 + ارسال نظر
میلاد یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:52 ق.ظ http://milad-handsome.blogsky.com

سلام خاله نسرین. دلم خیلی گرفته. نمی دونم چیکار کنم. هیچ کاری از دستم بر نمیاد.
حاصل تلخی عمر بشر بی تجربگی است.
بی رحم ترین معلم طبیعت است اول امتحان می گیرد بعد درس می دهد.
متن خیلی قشنگ و سوزناکه. برای همه بازماندگان زلزله صبر آرزومندم.

شهیاد یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:45 ق.ظ http://heartme.blogsky.com

سلام
خوبی؟امیدوارم که باشی . وبلاگ زیبایی داری با نوشته های زیبا.
آره گوییی که همه رفتندو ما ماندیم . سر بزن
یا حق....

احمد یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.7citylove.blogsky.com

سلام
قطعه زیبایییست و وصف حال هموطنان مصیبت دیده
با اجازه شما و با ذکر منبع چند خطشو توی وبلاگم میزارم
موفق باشی

سپهر یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:42 ب.ظ http://avazeghoo.blogsky.com

سلام خوب بود کنار این مطلب زیبا از خواننده های خوب وب لاگ قشنگت میخواستی برایه شادیه روح هموطنایه خوبمون ۱ فاتحه بفرستن

یا مولا یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.yaqaem.blogsky.com

با عرض سلام...
از لطفتون ممنونم..
بنده هم به نوبه ی خودم خدمت شما و دیگر دوستان تسلیت عرض میکنم...
پیروز باشید..
به ما هم سری بزنید...
یا حق..

سینا یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 05:38 ب.ظ

اگر زمین از ما پیشی گیرد...

[ بدون نام ] یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:43 ب.ظ

یاحق

سحر یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:09 ب.ظ http://afsaneyemaneli.persianblog.com

سلام خاله نسرین. دلم بدجوری گرفته. برای زنده ها عزادارترم تا مرده ها !

پرستو دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:09 ق.ظ http://shirine.persianblog.com

سلام. نسرین عزیز من هم عرض تسلیت دارم خدمت شما. با خواندن مطلبتان و دیدن عکسهائی که گذاشته اید بخصوص عکس کودکان باز هم گریستم. در سه روز گذشته فقط گریه کرده ام و ... ایکاش می توانستم همه آن کودکان بیگناه را مثل مادرشان در آغوش بگیرم و دست نوازش بر سرشان بکشم. آخ که از شدت غم و اندوه قلبم می خواهد از حرکت بایستد من هم یک مادرم. خدایا صبر و تحمل فراوان به همه آنها و ما عنایت بفرما و توفیق کمک و یاری رساندن به آنها را از ما دریغ مدار. موفق باشید.

گمنام دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:43 ق.ظ http://sogand-ke.blogsky.com

سلام دوست عزیز...با ارزوی موفقیت شما و به امید اینکه حال شما خوب باشه.....والا یک بار اومد اینجا و نظر دادم مثل اینکه شما ما رو قابل ندونستین و نیومدین به ما سر بزنین....ولی باز هم ممنون بخاطر این قلم زیبا و این بیان شیوا...گمنام مرد

سینا دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:42 ق.ظ

آپدیت!!

سینوس دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:58 ق.ظ http://sinus.blogsky.com

سلام بلاگت خیلی قشنگ و حرفه ای شده.
موفق باشی.

جاوا برای شما دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:32 ب.ظ http://java4u.blogsky.com

سلام.
وبلاگ زیبایی دارید .
فاجعه بم رو تسلیت میگم.
به من هم سری بزنید خوشحال میشم و نظرتون رو در مورد تبادل لینک بگید. ممنون.
موفق و پیروز باشید.

مهدی دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:42 ب.ظ http://www.gharibaneh.blogsky.com

عجب سال بدی هستش خداکنه زودتر تموم شه

[ بدون نام ] دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:07 ب.ظ

سلام

[ بدون نام ] دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:29 ب.ظ http://cd-yek.blogsky.com

سلام
با عرض تسلیت
من مطالب شما رو در وبلاگ خودم آوردم امیدوارم ناراحت نشین البته با ذکر منبع
موفق باشی
احسان

مهسا دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:41 ب.ظ http://shok.blogsky.com

salam googooli neveshtehaee iinja
khoshkel bood, khosham oomad, but bebinam iin vasat iin safaee khali chia?? mikhasty esme web 2 bare bere toolist??? hoh
love
mahsa_shock

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد